قطعهای -مثلا چرخدندهای- که زیر دست بهترین مهندسها، در بهترین کارخانهها و با بهترین مواد ساخته شده، اگر در جایی که باید، نچرخد، هر چند در تمام عمرش به بهترین وجه ممکن بچرخد، چون وظیفهی خود را انجام نداده است، ضمن هدر دادن تمام آن بهترینهایی که صرفش شده، هیچ، تاکید میکنم هیچ کار مفیدی انجام نداده است.
بزرگترین کاری که یک انسان در تمام زندگی خود میتواند و باید انجام دهد شناخت وظیفهی خود و بزرگتر از آن انجام آن وظیفه است، در غیر این صورت حتی اگر علامهی دهر هم باشد، چنین باشد و چنان باشد، زحمت بیهوده کشیده، هزینه ایجاد کرده، تمام بهترینهایی که خرجش شده را هدر داده، و هیچ، تاکید میکنم هیچ کار مفیدی انجام نداده است.
بسمه تعالی
سلام
سوال:
سرقفلی چیست؟ و تفاوت آن با حق کسب و پیشه چیست؟
پاسخ:
سرقفلی یا حق کسب و پیشه حقی است که قانونگذار برای مستأجران اماکن تجاری در نظر گرفته؛ اما چرا مستأجران اماکن تجاری باید از این حمایت برخوردار باشند؟
فرض کنید شما یک مغازهی متروکه را از مالک اجاره میکنید و با تلاش فراوان شهرت مغازهتان را افزایش میدهید و مشتریان زیادی پیدا میکنید. حال اگر مالک بعد از اتمام مدت قرارداد، شما را از مغازه بیرون کند، در واقع از شهرت و اعتباری که شما برای آن مغازه و کسب و کارتان جمع کردهاید رایگان به نفع خود استفاده میکند؛ حال آنکه شما مجبورید به مغازهی دیگری بروید و از نو شروع کنید.
پس قانونگذار به این فکر افتاده است که این ارزش افزودهی پنهان برای اماکن تجاری را در نظر بگیرد و از حق مستاجران اماکن تجاری در مقابل مالکان دفاع کند. همینجا مشخص میشود که چرا حق کسب و پیشه یا تجارت تنها برای اماکن تجاری تعریف میشود، زیرا به ارزش اماکن مسی به واسطهی زندگی کردن افراد داخل آن، افزوده نمیشود.
حق کسب و پیشه یا تجارت به چه معنی است؟
حق کسب و پیشه یا تجارت به این معنی است که مالک نمیتواند پس از پایان یافتن مدت قرارداد مستأجر را مجبور به تخلیهی مکان تجاری کند، بلکه قرارداد به صورت خودکار تمدید میشود. در واقع مستأجر تا هر زمان که بخواهد میتواند ملک را در اجارهی خود نگه دارد و اگر مالک بخواهد قرارداد را به اتمام برساند، باید مبلغی تحت عنوان حق کسب و پیشه یا تجارت به مستأجر بپردازد. این مبلغ در واقع ارزش اعتبار و شهرتی است که مستأجر طی مدت قرارداد برای محل تحت اجارهی خود کسب کرده است.
نکتهی مهمی که در قانون سال ۱۳۵۶ وجود داشت آن است که برای ایجاد حق کسب و پیشه یا تجارت اماکن تجاری نیاز نبود در قرارداد چنین حقی درج شود؛ بلکه به محض اینکه قرارداد اجاره منعقد میشد، به صورت خودکار چنین حقی برای مستأجر لحاظ میشد.
سرقفلی به چه معنی است؟
سرقفلی در واقع همان حق کسب و پیشه مربوط به قانون سال ۱۳۵۶ است که با تغییراتی همراه شده است. این تغییرات به شرح زیر است:
سرقفلی بر خلاف حق کسب و پیشه یا تجارت به صورت خودکار قرارداد اجاره را تمدید نمیکند. بنابراین بعد از اتمام مدت قرارداد در صورتی که مستأجر با مالک به توافق نرسد، باید ملک را تخلیه کند.
حق سرقفلی بر خلاف حق کسب و پیشه یا تجارت به صورت خودکار ایجاد نمیشود، بلکه باید هنگام عقد قرارداد، مالک و مستأجر در این موضوع با هم توافق کنند. بنابراین در صورت عدم توافق در هنگام عقد قرارداد، عملاً مستأجر هنگام تخلیه نمیتواند ادعایی داشته باشد.
بسمه تعالی
سلام
سوال :
آیا میدانید اموال غیر قابل توقیف (مستثنیات دین) کدامند؟
پاسخ :
مستثنیات دین اموالی هستند که برای زندگی فرد یا یک خانواده ضرورت دارند؛ قانون این اموال را مشخص نموده است؛ مثل اتومبیلی که شخص بدهکار به وسیلهی آن کسب درآمد میکند، و به جز آن محل درآمد دیگری ندارد.
بر اساس مادهی ۵۲۳ قانون آئین دادرسی مدنی و مادهی ۶۵ قانون اجرای احکام مدنی اجرای رأی از مستثنیات دین اموال محکوم علیه۱، از جمله مسکن مورد نیاز محکوم علیه و خانوادهی وی، وسیلهی نقلیهی مناسب، اثاثیهی مورد نیاز، آذوقه، کتب و وسایل ابزار کار؛ قابلیت اجرای حکم ندارد. به این معنی که اگر به عنوان مثال فردی ورشکسته شود و دادگاه حکم به توقیف اموال وی بدهد، این حکم در رابطه با موارد فوقالذکر قابلیت اجرا ندارد و طلبکاران وی اجازهی مطالبهی این اموال را نخواهند داشت. لازم به ذکر است حتی مهریهی زن نیز که جزء دیون ممتازه۲ محسوب است هم از مستثنیات دین قابل پرداخت نیست. همچنین در بعضی از موارد اموالی که مالکیت محکوم علیه نسبت به آنها محرز نیست و هیچ دلیلی بر ید مالکانهی وی وجود ندارد هم قابلیت توقیف ندارد.
واژگان حقوقی:
۱- محکوم علیه: شخصی است که حکم دادگاه به زیان وی صادر شده است.
۲- دیون ممتازه: به دینی گفته میشود که پرداخت آن برای بدهکار مقدم بر سایر بدهیها میباشد.
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام
بیمقدمه برویم سر اصل مطلب
بسمالله الرحمن الرحیم
آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهانبین
کس واقف ما نیست که از دیده چهها رفت
بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش
آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت
دور از رخ تو دم به دم از گوشهی چشمم
سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت
از پای فتادیم چو آمد غم هجران
در درد بمردیم چو از دست دوا رفت
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت
احرام چه بندیم چو آن قبله نه این جاست
در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت
دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت
ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه
زان پیش که گویند که از دار فنا رفت
یاعلی
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که بنده از سایت راسخون آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
بسمه تعالی
سلام
سوال:
تفاوت دادگاه با دادسرا چیست؟
پاسخ:
قوهی قضائیه، که یکی از سه قوّهی تشکیلدهندهی نظام جمهوری اسلامی ایران است جهت انجام وظایفی که به عهده دارد مانند:
۱- احیای حقوق عامه و گسترش عدل
۲- نظارت بر حسن اجرای قوانین
۳- کشف و تعقیب جرم و مجازات مجرمین
۴- اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم
و.
دادگستریها را تشکیل داد که بتواند به بهترین شکل به تظلمات رسیدگی کند.
دادگستری از دو بخش دادگاه و دادسرا تشکیل شده است.
وظیفهی اصلی دادسرا تحقیق و بازجویی و کشف جرم است. به عبارتی فقط به انجام تحقیقات مقدماتی و کیفرخواست۱ و قرار مجرمیت اقدام میکند.
در دادسرا حکمی صادر نمیشود، یعنی مرجعی که مجرم را مجازات میکند دادگاه است نه دادسرا.
در دادسرا اگر مشخص شود که متهم جرمی انجام نداده پرونده در همان دادسرا بسته میشود، و قرارهای (منع تعقیب یا موقوفی تعقیب) صارد میشود؛ و اگر مجرم تشخیص داده شود، پرونده به شعب جزایی ارسال میشود. پس مجازات جرم در دادگاه تعیین میگردد و دادسرا فقط به انجام تحقیقات مقدماتی اقدام میکند.
این دادگاه است که در خصوص ادعاهای مطروحه از سوی دادسرا تصمیم قضایی میگیرد، و به عبارت دیگر فصل خصومت، با دادگاه است.
ادعاهایی که در دادگاه مطرح میشود یا جنبهی جزایی دارد یا حقوقی. ادعاهای جزایی (کیفری) از طریق دادستان۲ مطرح میشود و ادعاهای حقوقی از طرف مدّعی، مستقیماً با تنظیم فرم مخصوص (دادخواست) انجام میگیرد.
دادسرا در امور حقوقی دخالتی ندارد.
امّا دادگاه، قسمتی از دادگستری است که به موضوعات حقوقی و مدنی و جزایی رسیدگی میکند.
پروندههایی که موضوعات آن مربوط به امور مالی است، در شعب حقوقی دادگاه، و پروندههایی که مربوط به جرم میباشد مثل: ی، سرقت و. در شعب جزائی رسیدگی میشوند.
دادگاهها از طرفی به دو بخش عمومی و اختصاصی تقسیم میشوند.
دادگاههای عمومی که صلاحیت رسیدگی به تمام دعاوی را دارند، به غیر آنچه قانون صراحتاً استثناء کرده است؛ و دادگاه های اختصاصی که صلاحیت رسیدگی به هیچ دعوایی را ندارند، به غیر آنچه قانون صراحتاً استثناء کرده است؛ مانند: دادگاه انقلاب که فقط حق رسیدگی به جرایم موضوع مادهی ۳۵ قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب را دارد.
واژگان حقوقی:
۱- کیفرخواست: ادعانامهی داستان علیه متهم است، که بعد از انجام تحقیقات مقدماتی و صدور قرار مجرمیت صادر میشود.
۲- دادستان: بالاترین مقام دادسرا میباشد. دادسرا به ترتیب از اجزاء ذیل تشکیل شده است: دادستان، معاون دادستان، دادیار، بازپرس
۳- جرایم مادهی ۵ قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب: ۱) جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی و محاربه یا افساد فیالارض؛ ۲) توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران یا مقام معظّم رهبری ۳) توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران یا اقدام مسلحانه و ترور و تخریب ۴) جاسوسی به نفع اجانب ۵) کلیهی جرائم مربوط به قاچاق و مواد مخدر ۶) دعاوی مربوط به اصل ۴۹ قانون اساسی (ربا، غصب، رشوه، اخلاس و.)
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام! آخرین جمعهی تابستان ۱۳۹۸ و باز هم توفیق تفال به دیوان حافظ شیرازی؛ بسمالله.
بسمالله الرحمن الرحیم
حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است
طمع خام بین که قصهی فاش
از رقیبان نهفتنم هوس است
شب قدری چنین عزیز شریف
با تو تا روز خفتنم هوس است
وه که دردانهای چنین نازک
در شب تار سفتنم هوس است
ای صبا امشبم مدد فرمای
که سحرگه شکفتنم هوس است
از برای شرف به نوک مژه
خاک راه تو رُفتنم هوس است
همچو حافظ به رغم مدعیان
شعر رندانه گفتنم هوس است
یاعلی
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که بنده از سایت راسخون آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
بسمه تعالی
سلام
سوال:
آیا دوران سربازی را میتوان به عنوان سابقهی کاری احتساب کرد و از این راه برای گرفتن بیمهی بازنشستگی اقدام کرد؟ چگونه این امکان فراهم میشود؟
پاسخ:
بیمهی سربازی در هر شغل یا حرفهای که باشید، جزء بیمهی بازنشستگی بوده و به عنوان سابقهی کاری منظور میشود؛ اما برای استفاده از آن رعایت دو شرط لازم است:
۱- درخواستدهنده باید در زمان ارائهی تقاضا، شاغل و بیمهپرداز باشد.
۲- قبل از زمان تقاضا، حداقل دو سال سابقهی پرداخت بیمه نزد سازمان تأمین اجتماعی داشته باشد.
اما نحوهی محاسبهی بیمه بدین صورت است که برای کسانی که قبل از سال ۱۳۸۳ خدمت خود را گذراندهاند، به شرط آنکه قبل از خدمت، حق بیمه پرداخت کرده باشند و مشغول به کاری باشند که برای آن حق بیمه پرداخت شود؛ در این صورت بیمهی سربازی به عنوان سابقهی کار محسوب شده و نیازی هم به پرداخت مبلغی به سازمان تأمین اجتماعی نیست.
اما کسانی که بعد از سال ۱۳۸۳ خدمت خود را گذراندهاند باید مبلغی را به سازمان تأمین اجتماعی پرداخت کنند. میزان این مبلغ هم، به زمان درخواست خرید بیمه بستگی دارد. شخص درخواستکننده باید معادل ۷ درصد میانگین حقوق دو سال قبل از درخواست را بپردازد و ۲۳ درصد مابقی را دولت پرداخت میکند. به عنوان مثال: اگر میانگین حقوق دو سال قبل از درخواست احتساب بیمهی شخصی ۹۰۰/۰۰۰ تومان باشد، این عدد در ۷ درصد ضرب میشود؛ عدد به دست آمده ۶۳/۰۰۰ تومان خواهد بود؛ این عدد در ۲۴ ماه خدمت سربازی ضرب شده و عدد ۱/۵۱۲/۰۰۰ تومان بدست میآید؛ این مبلغ رقمی است که شخص متقاضی باید برای خرید بیمهی سربازی به سازمان تأمین اجتماعی بپردازد، که البته پرداخت آن به صورت قسطی نیز امکانپذیر است.
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام
یکی دو هفته توفیق جمعهها با حافظ رو نداشتم، اما باز شکر خدا که این هفته قسمت شد؛ بسمالله.
بسمالله الرحمن الرحیم
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیهروی شود هر که در او غش باشد
خط ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب
ای بسا رخ که به خونابه منقش باشد
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوهی رندان بلاکش باشد
غم دنیای دنی چند خوری باده بخور
حیف باشد دل دانا که مشوش باشد
دلق و سجادهی حافظ ببرد باده فروش
گر شرابش ز کف ساقی مهوش باشد
یاعلی مدد
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
بسمه تعالی
سلام
سوال:
در چه مواردی قانون اجازهی طلاق را به زن میدهد؟
پاسخ:
به لحاظ حقوقی طلاق یک ایقاع است، نه عقد. عقد به توافق دو اراده برای ایجاد یک رابطهی حقوقی گفته میشود. مانند عقد ازدواج؛ یعنی برای به وجود آمدن آن حتماً باید دو نفر وجود داشته باشند.
اما طلاق یک ایقاع است، برای به وجود آمدن آن یک نفر یا یک اراده لازم است، و آن هم ارادهی مرد است؛ مرد به موجب قانون هرگاه که بخواهد میتواند زن خود را طلاق دهد، علّت آن هم این است که چون مرد در تشکیل خانواده سهم بیشتری دارد و بار مخارج و مسئولیت خانواده بیشتر بر دوش اوست، به همین نسبت علاقهاش به بر هم خوردن یا نخوردن خانواده نیز بیشتر است.
اما گاهی به برخی دلایل، قانون این اجازه را به زن میدهد که بتواند بدون ارادهی مرد، از او طلاق بگیرد که این موراد از این قبیل است:
۱- استنکاف و عجز شوهر از دادن نفقه: مطابق مادهی ۱۱۰۷ قانون مدنی نفقه عبارت است از همهی نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل: مسکن، نان، اثاث منزل، هزینههای درمانی و بهداشتی، و خادم در صورت عادت یا احتیاج. البته این موارد حصری نیست، و هر چیزی که عرفاً مورد نیاز زن باشد جزء نفقه محسوب میشود؛ مانند لوازم آرایشی. در تعیین نفقه، وضعیت و احتیاجات زن به طور متعارف ملاک است، نه وضعیت مالی مرد؛ پس اگر زن از خانواده متمکّنی باشد شوهر به ناچار باید وسایل او را آن چنان که شأن و وضع زندگی خانوادگی زن اقتضاء میکند فراهم نماید، و مرد نمیتواند به بهانهی وضعیت مالی خود از آن استنکاف کند. چرا که در این صورت بر اساس مادهی ۱۱۲۹ قانون مدنی در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه، زن میتواند به دادگاه مراجعه کند تا دادگاه مرد را مم به دادن نفقه کند و اگر مرد باز هم نسبت به پرداخت نفقه اقدام نکرد زن میتواند با اذن دادگاه خود را مطلّقه سازد.
۲- مشقّت شدید برای زن که عادتاً قابل تحمل نباشد: بر اساس مادهی ۱۱۳۰ قانون مدنی هر وضعیتی که ادامهی زندگی را برای زن با مشقّت همراه کند به طوری که عادتاً قابل تحمل نباشد عسر و حرج نامیده میشود مانند:
الف) ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی یا نه ماه متناوب در مدت یک سال بدون عذر موجّه.
ب) اعتیاد زوج به مواد مخدر یا ابتلاء به مشروبات الکی به طوری که به اساس زندگی خلل وارد آورد.
ج) محکومیت قطعی زوج به حبس ۵ سال یا بیشتر.
د) ضرب و شتم یا هرگونه سوء رفتار مستمر زوج که با توجه به وضعیت زن قابل تحمل نباشد.
ه) ابتلاء زوج به بیماریهای صعبالعلاج روانی و یا ساری و یا هر عارضهی صعبالعلاج دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید.
در صورت به وجود آمدن چنین وضعیتی زن میتواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند، در این صورت دادگاه مرد را مجبور به طلاق مینماید، و در صورتی که مرد به دستور دادگاه عمل ننماید زن با اجازهی حاکم شرع طلاق داده میشود.
لازم به ذکر است عسر و حرج محصور در موارد فوق نیست و صرفاً نمونهای برای عسر و حرج میباشند.
۳- غایب مفقودالاثر: وفق مادهی ۱۰۲۹ قانون مدنی هرگاه شخصی چهار سال تمام غایب مفقودالاثر باشد، زن او میتواند تقاضای طلاق کند.
۴- وکالت در طلاق: وفق مادهی ۱۱۱۹ قانون مدنی این امکان فراهم است که طرفین عقد ازدواج هر شرطی که با ذات عقد ازدواج مخالف نباشد را ضمن این عقد بنمایند. بنابراین ممکن است شوهر ضمن عقد، وکالت برای طلاق به زن بدهد، مثل اینکه شرط شود هرگاه شوهر زن دیگر بگیرد زن بتواند خود را مطلقه سازد.
امام صادق علیه السلام:
إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالى أوجَبَ عَلَیکُم حُبَّنا و مُوالاتَنا، و فَرَضَ عَلَیکُم طاعَتَنا، ألا فَمَن کانَ مِنّا فَلیَقتَدِ بِنا، و إنَّ مِن شَأنِنَا الوَرَعَ وَ الاِجتِهادَ و أداءَ الأَمانَةِ إلَى البَرِّ وَ الفاجِرِ، و صِلَةَ الرَّحِمِ و إقراءَ الضَّیفِ وَ العَفوَ عَنِ المُسیءِ، و مَن لَم یَقتَدِ بِنا فَلَیسَ مِنّا.
خداوند متعال، دوستىِ ما و ولایت ما را بر شما واجب ساخت و اطاعت از ما را بر شما فرض کرد. هان! پس هر که از ماست، باید به ما اقتدا کند. از راه و رسم ما، پارسایى و سختکوشى [در عمل و طاعت] و برگرداندن امانت به نیک و بد، و صلهی رحم و پذیرایى از میهمان و گذشتکردن از بدىکننده است. و هر که به ما اقتدا نکند، از ما نیست.
* الاختصاص، ص ۲۴۱
پیامبر اعظم صلیالله علیه و آله:
علَیکَ بِمُجالَسَةِ أهلِ الذِّکرِ، و إذا خَلَوتَ فَحَرِّک لِسانَکَ مَا استَطَعتَ بِذِکرِ اللّهِ عز و جل، و أحبِب فِی اللّهِ، و أبغِض فِی اللّهِ.
بر تو باد همنشینى با اهل ذکر، و [این که] هرگاه تنها شدى، تا توانستى زبانت را به ذکر خداوند عز و جل بجنبان و به خاطر خدا، دوست بدار و به خاطر خدا، دشمن بدار.»
* تاریخ دمشق: جلد ١٣، ص ٣١٧، ح ۳۲۸۵
امام حسین علیهالسلام:
من دَعا عَبدا مِن ضَلالَةٍ إلى مَعرِفَةِ حَقٍّ فَأَجابَهُ، کانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ کَعِتقِ نَسَمَةٍ.
هر کس انسانى را از گمراهى به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجرى مانند آزاد کردن بنده دارد».
مسند زید: ص ٣٩٠
امام رضا علیهالسلام:
فعَلى مِثلِ الحُسَینِ فَلیَبکِ الباَ؛ فإنَّ البُکاءَ عَلَیهِ یَحُطُّ الذُّنوبَ العِظامَ. .کانَ أبی علیهالسلام إذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّمِ لا یُرى ضاحِکا، و کانَتِ الکَآبَةُ تَغلِبُ عَلَیهِ حَتّى تَمضِیَ عَشرَةُ أیّامٍ، فإذا کانَ یَومُ العاشِرِ کانَ ذلکَ الیَومُ یَومَ مُصیبَتِهِ و حُزنِهِ و بُکائهِ، و یَقولُ: هُوَ الیَومُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحُسَینُ علیهالسلام.
بر کسى چون حسین باید که گریندگان بگریند؛ زیرا که گریستن بر او گناهان بزرگ را مىزداید. .چون ماه محرّم مىرسید کسى پدرم علیهالسلام را خندان نمىدید. غم و اندوه بر او چیره بود تا آن که ده روز مىگذشت. روز دهم روز سوگوارى و اندوه و گریهی او بود و مىفرمود: این روزى است که حسین علیهالسلام در آن کشته شد.»
* وسائل الشیعة، ج ۸، ص ۱۰، ح ۳۹۴
بسمه تعالی
سلام
سوال:
تفاوت دادخواست با درخواست چیست؟
پاسخ:
اصولاً جهت طرح دعاوی حقوقی در محاکم دادگستری، و برای شروع به رسیدگی دعوی، نیاز است که خواهان (مدعی) شکوائیهی خود را به مراجع قضایی عرضه کند تا روند رسیدگی به دعوی آغاز شود. این شکوائیه باید در برگهی چاپی مخصوصی تنظیم شود که به این برگه دادخواست گفته میشود.
برگهی دادخواست مطابق با مادهی ۵۱ قانون آئین دادرسی مدنی باید شامل نام، نام خانوادگی، نام پدر، شغل، سن، و اقامتگاه خواهان، خوانده، وکیل و شرایط دیگری باشد که در تصویر زیر قابل مشاهده است.
اما درخواست نیاز به تشریفات و تنظیم برگهی مخصوصی ندارد. درخواست معنایی عامتر از دادخواست دارد، زیرا هر دادخواستی خود یک نوع درخواست است، ولی هر درخواستی دادخواست نیست.
مانند:
۱- درخواست صدور گواهی انحصار وراثت
۲- درخواست مهر و موم ترکه
۳- درخواست صدور گواهی عدم امکان سازش
۴- درخواست نصب قیم
و .
تفاوت دیگری که میتوان نام برد این است که تمامی موارد درخواست مربوط به دعاوی غیرترافعی است، ولی دادخواست مربوط به دعاوی ترافعی است.
دعاوی ترافعی دعاوی هستند که مقام قضایی بدون درخواست خواهان اجازهی ورود به رسیدگی ندارد. یعنی حتماً باید دو طرف خواهان و خوانده برای شروع به رسیدگی وجود داشته باشند.
البته در حال حاضر در دادگاهها خواهان میتواند در دعاوی غیرترافعی درخواست خود را در برگهی دادخواست نیز ثبت نماید، اما در دعاوی ترافعی باید حتماً آن را در برگهی دادخواست درج نماید، چرا که در غیر این صورت دفتر دادگاه قرار ردّ دادخواست صادر خواهد نمود، و برای به جریان افتادن دادرسی، خواهان باید دوباره برگهی دادخواست ارائه نماید.
پیامبر اعظم صلیالله علیه و آله:
خیارُ اُمَّتِی المُتَأَهِّلونَ، و شِرارُ اُمَّتِی العُزّابُ.
بهترینهاى امّت من، همسرداراناند، و بدترینهاى امّتم، بىهمسراناند .»
* جامع الأخبار: صفحهی ۲۷۳، حدیث ۷۴۸
* آدرس کانال جرعهنوش در تلگرام و ایتا: @joreenoush
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام
جمعهها با حافظ در اولین روز و اولین جمعهی ماه آخر تابستان؛ بسمالله.
بسمالله الرحمن الرحیم
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
بخواه جان و دل از بنده و روان بستان
که حکم بر سر آزادگان روان داری
میان نداری و دارم عجب که هر ساعت
میان مجمع خوبان کنی میانداری
بیاض روی تو را نیست نقش درخور از آنک
سوادی از خط مشکین بر ارغوان داری
بنوش می که سبکروحی و لطیف، مدام
علی الخصوص در آن دم که سر گران داری
مکن عتاب از این بیش و جور بر دل ما
مکن هر آن چه توانی که جای آن داری
به اختیارت اگر صد هزار تیر جفاست
به قصد جان من خسته در کمان داری
بکش جفای رقیبان، مدام و جور حسود
که سهل باشد اگر یار مهربان داری
به وصل دوست گرت دست میدهد یک دم
برو که هر چه مراد است در جهان داری
چو گل به دامن از این باغ میبری حافظ
چه غم ز ناله و فریاد باغبان داری
یاعلی
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
وقتی
هم قصهی نانموده خوانی
هم نامهی نانوشته خوانی
چی بگم؟
اگر چیزی میگم
فقط به این خاطره:
وَ مَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى
قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَ أَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَ لِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى»
دوستت دارم [قلب]
* برای دریافت پوستر در اندازهی اصلی، روی تصویر کلیک کنید!
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام
بیمقدمه برویم سراغ حافظ
بسمالله.
بسمالله الرحمن الرحیم
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
سیل سرشک ما ز دلش کین به در نبرد
در سنگ خاره قطرهی باران اثر نکرد
یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار
کز تیر آه گوشهنشینان حذر نکرد
ماهی و مرغ، دوش ز افغان من نخفت
وان شوخدیده بین که سر از خواب برنکرد
میخواستم که میرمش اندر قدم چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
جانا کدام سنگدل بیکفایت است
کو پیش زخم تیغ تو جان را سپر نکرد
کلک زبانبریدهی حافظ در انجمن
با کس نگفت راز تو تا ترک سر نکرد
یاعلی
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
السلام علیک یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام! وقت بخیر! سالروز شهادت حضرت امام محمد باقر علیهالصلاة و السلام را تسلیت عرض میکنم. برای روزهای عزیز آینده، مخصوصا روز بزرگ عرفه از همهی دوستان بزرگوار التماس دعا دارم. حرفی دیگری نیست، پس برویم سراغ اصل مطلب امروز؛ بسمالله.
بسمالله الرحمن الرحیم
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
ای بسا دُر که به نوک مژهات باید سفت
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرُفت
در گلستان ارم دوش چو از لطفِ هوا
زلف سنبل به نسیم سحری میآشفت.
.گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
سخن عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت
اشک حافظ خِرد و صبر به دریا انداخت
چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت
یاعلی مدد
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
در سفر ادواردو به مشهد یکی از همراهانش او را به یک شهربازی که به تازگی در مشهد ساخته شده بود میبرد. ادواردو برای او تعریف میکند که در ایتالیا یک شهری بود که معروف بود به یک مرکز مذهبی در ایتالیا و همه آن شهر را به آن مرکزیت مذهبیاش میشناختند. اما کسانی که با دین و دینداری مخالف بودند میخواستند این شهرت مذهبی را از آن شهر بگیرند تا دیگر به آن مرکزیت مذهبیاش معروف نباشد. آنها چون نمیتوانستند آن مرکز مذهبی را از بین ببرند تصمیم گرفتند که مراکز تفریحی بسیار گستردهای در آن شهر ایجاد کنند تا کمکم شهرت شهر از آن مرکزیت مذهبی تبدیل شود به مرکزیت تفریحی و همینطور هم شد و توطئهی آنها اثر کرد و کسی دیگر آن شهر را به آن مرکزیت مذهبیاش نمیشناسد بلکه به مراکز تفریحیاش میشناسند. ادواردو به همراهش گفت: مراقب باشید که مشهد هم دچار این بحران نشود و مشهد همیشه شهر امام رضا (ع) باقی بماند و همیشه به این عنوان و این صفت مشهور باشد.»(۱)
جنس اتفاقات ورزشگاه کربلا از این جنس است؛ فتامل جیدا!
۱. سایت ادواردو آنیلی
بسمه تعالی
سلام
سوال:
آیا از جایگاه حقوقی رسیدهای بانکی در مطالبهی طلب اطلاعی دارید؟
پاسخ:
رسید بانکی یکی از مدارکی است که میتواند دلیل اثبات دعوی و مستندی برای مطالبهی وجه واریزی از طرف مقابل باشد.
بر اساس نص۱ قانون هرگاه کسی پولی به دیگری بدهد، ظاهر در عدم تبرع۲ است مگر اینکه طرف دعوی خلاف آن را ثابت کند». یعنی اصل بر آن است که شما به طرف دعوی بدهکاری ندارید؛ به عنوان مثال آن مبلغ را به عنوان قرض یا به هر دلیل دیگری به حساب او واریز کردید مانند اشتباه در اسم یا شمارهی بانکی و
اما اگر طرف شما دلایل یا مدارکی ارائه نماید که نشان دهد شما به وی مدیون بودهاید، و وجوه واریزی به عنوان ایفای تعهدات از طرف شما بوده، دعوی شما محکوم به ردّ است. اما همانطور که گفته شد گاهی وجهی را به اشتباه، اعم از اشتباه در اسم یا در شمارهی حساب و. به حساب شخصی واریز میکنید و این در حالی است که شما هیچگونه بدهی به وی ندارید و حتی آن شخص را نمیشناسید. با این وجود طرف مقابل از بازگرداندن وجه به شما خودداری مینماید. عنوان این اقدام از لحاظ حقوقی، داراشدن بلاجهت نام دارد. یعنی بدون دلیل قانونی و شرعی، مبلغی به حساب شخصی واریز شود که در این صورت شما میتوانید در دادگاه دعوی مطالبهی وجه اقامه کنید و به راحتی شخص مقابل را به داراشدن بلاجهت محکوم و طلب خود را مطالبه نمائید.
واژگان حقوقی:
۱- نص: متن
۲- عدم تبرع: تبرع به معنای رایگان و بخشش است و عدم تبرع یعنی غیر رایگان
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام؛ شهادت حضرت جواد الائمه ابن الرضا علیهالسلام رو تسلیت عرض میکنم؛ بسمالله.
بسمالله الرحمن الرحیم
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکدهی عشق را زیارت کرد
مقام اصلی ما گوشهی خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهای بادهی چون لعل، چیست؟ جوهر عقل
بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
نماز در خم آن ابروان محرابی
کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
فغان که نرگس جمّاش شیخ شهر امروز
نظر به دُردکشان از سر حقارت کرد
به روی یار نظر کن ز دیده منت دار
که کاردیده نظر از سر بصارت کرد
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد
یاعلی
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
بسمه تعالی
سلام
سوال:
تفتیش و بازرسی اتومبیلها، توسط پلیس (نیروهای انتظامی) و یا ضابطین قضایی چه توجیح حقوقی و قضایی دارد؟
پاسخ:
قبل از پرداختن به بحث اصلی، ابتدا لازم است ضرورت برپایی ایست بازرسیها را بررسی کنیم. اصولاً چرا لازم است پلیس و یا به معنای عامتر ضابطین قضایی اتومبیلها را بازرسی و تفتیش کنند؟
جلوگیری از وقوع جرم با ناامن کردن فضا برای متخلفان، اولین هدف این امر است. جرم پدیدهای است که نظم عمومی و امنیت جامعه را بر هم میزند، و لذا برای جلوگیری از این اتفاق، ضروری است مطابق با قوانین موضوعه ابتدا زمینهی وقوع جرم را ناامن کرد، و سپس با مجرم برخورد مناسب را انجام داد و یا حتی او را مجازات کرد.
اما جرم به لحاظ اینکه در مرئی و منظر۱ ضابطین و یا دادستان و مقامات قضایی صورت گیرد، به دو قسم مشهود و غیرمشهود تقسیم میشود؛
اگر جرم مشهود باشد، مانند: بیحجابی، روزهخواری در ملأعام، کیفقاپی و. احتیاجی به تحقیقات مقدماتی برای کشف جرم ندارد، چرا که با توجه به اینکه در مرئی و منظر ضابط قضایی صورتگرفته، وی بلافاصله در محل وقوع جرم حاضر شده و با مجرم برخورد خواهد کرد؛ ضمن اینکه قانونگذار اختیارات ویژهای از جمله جلب و تفتیش را در جرایم مشهود به ضابطین داده است.
اما اگر جرم غیرمشهود باشد، یعنی جرم در مرئی و منظر ضابط یا دادستان واقع نشده باشد؛ احتیاج به تحقیقات مقدماتی جهت کشف جرم دارد.
یکی از راههایی که برای کشف جرم مورد استفاده قرار میگیرد، برپایی ایستبازرسی توسط نیرویانتظامی یا دیگر ضابطین قضایی مانند نیروی مقاومت بسیج میباشد. که شاید در برخی نقاط شهر یا در ایام خاصی در شهر دیده باشید. در این خصوص مادهی ۵۵ قانون آئین دادرسی کیفری اشاره نموده است که بازرسی اشخاص و اشیاء در جرایم غیرمشهود فقط با اجازهی موردی مقام قضایی امکانپذیر است؛ هرچند مقام قضایی اجرای تحقیقات را به طور کلی به ضابط ارجاع داده باشد.
اجازهی موردی بدین معناست که اگر مأمورین قصد بازرسی و تفتیش خودرویی را داشته باشند، ابتدا باید آن را متوقف کرده، و طی تماس با مقام قضایی از وی درخواست مجوز کنند؛ که این مجوز فقط مختص همان خودروی مورد نظر است.
همینطور در تبصرهی مادهی ۵ قانون جدید آمران به معروف و ناهیان از منکر چنین آمده است: اماکنی که بدون تجسس در معرض دید عموم قرار میگیرند، مانند قسمتهای مشترک آپارتمان، هتلها، بیمارستانها و نیز وسایل نقلیه، مشمول حریم خصوصی نیست.
با توجه به مفهوم مخالف این تبصره و با عنایت به قواعد عمومی حقوق جزا و تفسی رمضیّق از آن میتوان گف : در مورد اتومبیل، ب اتوجه به عبارت (در معرض دید عموم بودن)، فقط آن قسمت از خودرو که برای همگان قابل مشاهده است، مشمول مقررات این تبصره میباشد، و قسمتهای دیگر مانند داشبورد، صندوق عقب و. شامل این مورد نخواهد شد، و ضابطین برای بازرسی این قسمتها نیاز به اجازهی مقام قضایی دارند.
نتیجهگیری: در جرایم غیرمشهود، یعنی جرایمی که در دید ضابط قضایی اتفاق نمیافتد، برای کشف آن اگر احتیاج به تفتیش و بازرسی باشد، ضابط باید از قاضی کسب اجازه کند؛ که فقط برای همان مورد است.
اما در جرایم مشهود، چون در دید ضابط جرم واقع شده است، دیگر احتیاجی به کسب اجازه نیست، و خود ضابط هر اقدامی را که مظابق با قانون لازم بداند از قبیل بازرسی و یا حتی جلب، میتواند انجام دهد.
واژگان حقوقی:
۱- مرئی و منظر: در دید بودن – در برابر چشم همه
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام! نیت کنید و بسمالله.
بسم الله الرحمن الرحیم
غم زمانه که هیچش کران نمیبینم
دواش جز می چون ارغوان نمیبینم
به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت
چرا که مصلحت خود در آن نمیبینم
ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر
چرا که طالع وقت آنچنان نمیبینم
نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمیبینم
بدین دو دیدهی حیران من هزار افسوس
که با دو آینه رویش عیان نمیبینم
قد تو تا بشد از جویبار دیدهی من
به جای سرو جز آب روان نمیبینم
در این خمار، کسم جرعهای نمیبخشد
ببین که اهل دلی در میان نمیبینم
نشان موی میانش که دل در او بستم
ز من مپرس که خود در میان نمیبینم
من و سفینهی حافظ که جز در این دریا
بضاعت سخن درفشان نمیبینم
یاعلی
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
بسمه تعالی
سلام
سوال:
فروشندگان طلا هنگام فروش، قیمت آن را چگونه محاسبه میکنند؟ حتماً برای شما پیش آمده که برای خرید طلا به طلافروشی مراجعه کنید؛ و حتماً دیدهاید که بعد از پسند قطعهی طلا، هنگام چانهزنی بر سر قیمت، فروشنده مشغول محاسبه با ماشینحساب و ترازو میشود، و نهایتاً قیمتی به شما اعلام میکند. مسئله اینجاست که شما قیمت هر گرم طلا را میدانید اما اینکه قیمت نهایی چگونه محاسبه میشود را نیز میدانید؟
پاسخ:
قضیه از این قرار است که اتحادیهی طلا و جواهر، فرمولی را جهت محاسبه و فروش طلا به طلافروشیها ابلاغ نموده است که طلافروشان موظف به رعایت آن هستند. این فرمول به این صورت میباشد:
(قیمت روز طلا + اجرت + سود + ارزش افزوده) = مبلغی که شما باید بپردازید.
مسئله اینجاست که فروشندگان میبایست در محاسبهی سود و ارزش افزوده، اجرت یک گرم را ملاک قرار دهند، نه مجموع قیمت طلا و اجرت را.
یک مثال برای روشنشدن مطلب:
فرض کنید شما قصد خرید یک قطعهطلا به وزن ۱۰گرم را دارید، و قیمت هر گرم طلا ۹۰/۰۰۰ تومان میباشد، و فروشنده اجرت ساخت هر گرم را ۲۰/۰۰۰ تومان اعلام میکند و سود معادل ۷ درصد و ارزش افزوده معادل ۹ درصد میباشد:
ابتدا محاسبهی واقعی:
قیمت روز طلا × وزن (۹۰/۰۰۰ × ۱۰ گرم) = ۹۰۰/۰۰۰ تومان
اجرت × وزن (۲۰/۰۰۰ × ۱۰ گرم) = ۲۰۰/۰۰۰ تومان
سود × اجرت (%۷ × ۲۰/۰۰۰) = ۱۴/۰۰۰ تومان
ارزش افزوده × اجرت ( %۹ × ۲۰/۰۰۰) = ۱۸/۰۰۰ تومان
در نهایت چهار عدد با یکدیگر جمع میشوند: ۹۰۰/۰۰۰ + ۲۰۰/۰۰۰ + ۱۴/۰۰۰ + ۱۸/۰۰۰ = ۱/۱۳۲/۰۰۰ تومان
حالا شیوهی محاسبهی برخی طلافروشان:
قیمت روز طلا × وزن (۹۰/۰۰۰ × ۱۰گرم) = ۹۰۰/۰۰۰ تومان
اجرت × وزن (۲۰/۰۰۰ × ۱۰گرم) = ۲۰۰/۰۰۰ تومان
مجموع اجرت و قیمت روز ۱۰گرم طلا (۹۰۰/۰۰۰ + ۲۰۰/۰۰۰) = ۱/۱۰۰/۰۰۰ تومان
سود × اجرت (%۷ × ۱/۱۰۰/۰۰۰) = ۷۷/۰۰۰ تومان
(۱/۱۰۰/۰۰۰ + ۷۷/۰۰۰ ) = ۱/۱۷۷/۰۰۰ تومان
ارزش افزوده × اجرت ( %۹ × ۱/۱۷۷/۰۰۰) = ۱۰۵/۹۳۰ تومان
(۱/۱۷۷/۰۰۰ + ۱۰۵/۹۳۰) = ۱/۲۸۲/۹۳۰ تومان
در نهایت فروشنده، با سخاوت حتی مبلغی به عنوان تخفیف به شما میدهد و شما با رضایت کامل از طلافروشی خارج میشوید در حالی که اگر این دو عدد به دست آمده را از یکدیگر کم کنیم متوجه میشویم فروشنده ۱۵۰/۰۰۰ تومان بیشتر از شما پول گرفته است.
اما نهایتاً برای جلوگیری از این کار، کافی است از فروشنده بخواهید ریز محاسبات را در فاکتور نوشته و مهر کند. البته به این نکته نیز توجه داشته باشید که فاکتور مربوط به همان فروشنده باشد. چرا که برخی از فروشندگان هنگامی که شما از آنها ریز محاسبات را مطالبه میکنید، فاکتور دیگری، که متعلق به غیر است را نوشته و مهر میکنند که برای شما قابل اثبات نباشد.
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام
آخرین جمعهی تیرماه ۹۸؛ بسمالله.
بسمالله الرحمن الرحیم
به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
اگر چه حسنفروشان به جلوه آمدهاند
کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد
به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز
به یار یکجهت حقگزار ما نرسد
هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی
به دلپذیری نقش نگار ما نرسد
هزار نقد به بازار کاینات آرند
یکی به سکهی صاحبعیار ما نرسد
دریغ قافلهی عمر کان چنان رفتند
که گردشان به هوای دیار ما نرسد
دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطر امیدوار ما نرسد
چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را
غبار خاطری از رهگذار ما نرسد
بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصهی او
به سمع پادشه کامگار ما نرسد
یاعلی مدد
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
بسمه تعالی
سلام
سوال:
آیا اصول همسایهداری را میدانید؟
آپارتماننشینی علاوه بر مزایا، معایبی نیز به همراه دارد. شاید برای بعضی از ما که در آپارتمان ست داریم پیش آمده باشد که با همسایهای مواجه شویم که به عنوان مثال حق شارژ خود را پرداخت نمیکند، یا با ایجاد سر و صدای غیرمتعارف موجب سلب آرامش همسایگان مجاور میشود، یا علیرغم تذکرات عدیده هیئت مدیره ساختمان مبنی بر نگذاشتن جاکفشی در راهرو باز هم اقدام به این عمل میکند و.
سوال اینجاست که چگونه با چنین مواردی برخورد کنیم؟ آیا اصولاً حقی برای ما که متضرر از این قبیل رفتار همسایگان میشویم وجود دارد که بخواهیم در صدد دفاع از آن برآییم؟
پاسخ:
باید گفت این یک تکلیف اخلاقی و قانونی است، که ساکنان آپارتمان اعم از مالک و مستأجر به یکدیگر احترام بگذارند. اما در پارهای موارد خلاف این مسئله در آپارتمانها دیده میشود ، به عنوان مثال همسایهای که اقدام به سر و صدای غیرمتعارف در منزل خود میکند با این استدلال که (چاردیواری اختیاری). این جمله به هیج وجه از نظر علم حقوق پذیرفته نیست چرا که طبق مادهی ۱۳۲ قانون مدنی کسی نمیتواند در ملک خود تصرفی کند که موجب تضرر همسایه شود مگر تصرفی که به قدر متعارف و برای رفع حاجت یا رفع ضرر از خود باشد. در مثال بالا اگر میزان سر و صدا به قدری باشد که موجب سلب آرامش از همسایگان مجاور شود از نظر قانون مدنی مردود و قابل پیگیری است.
اما در خصوص تصرفات خارج از واحد آپارتمان مانند نصب (سردر) و تغییر شکل (در) که در مرئی و منظر است باید گفت مطابق مادهی ۹ قانون تملک آپارتمانها هیچ مالکی بدون موافقت اکثریت سایر مالکین حق چنین تصرفی را ندارد و همچنین مطابق مادهی ۳ آئیننامهی اجرائی قانون تملک آپارتمانها گذاشتن میز و صندلی و هر نوع اشیاء دیگر در قسمتهای مشترک مانند راهرو، ممنوع است چرا که قسمتهای مشترک در ملکیت تمام شرکاء است.
مورد دیگری که بعضاً در آپارتمانها دیده میشود، عدم پرداخت حق شارژ ماهانه توسط بعضی از همسایگان است. در این خصوص باید گفت مادهی ۱۰ مکرّر قانون تملک آپارتمانها مفصلاً چگونگی برخورد هیئت مدیره با چنین همسایهای را توضیح داده است اما مختصراً میتوان گفت، اگر مالک یا استفادهکننده، از پرداخت سهم خود از هزینههای مشترک امتناع کند از طرف هیئت مدیره به وسیلهی اظهارنامه با ذکر مبلغ، و صورت ریز آنها، بدهی مطالبه میشود؛ و در صورتی که باز هم امتناع کند مدیر یا مدیران ساختمان میتوانند اول از طریق قطع خدمات مشترک، از قبیل شوفاژ- آب-برق-گاز- آسانسور و.؛ و اگر باز هم کارگر نبود از طریق اجرائیه ادارهی ثبت محل، یا مقامات قضایی بدهی را مطالبه نمایند.
نکته:
تمام مطالبی که گفته شد مربوط به زمانی است که قصد برخور دقانونی با همسایه را داشته باشیم، اما بهتر است ت اجایی که امکان دارد با همسایگان خود سازش کنیم و صبر پیشه کنیم. چرا که بعضاً مشاهده میشود یک اختلاف سطحی بین همسایگان که با سازش و صبر حلشدنی است به مشاجرههای طولانی و حرمتشکنی و. منجر میشود. در روایات اکیداً به رعایت احترام همسایه توصیه شده است تا جایی که رسول اکرم (ص) میفرمایند: رعایت حرمت همسایه مانند احترام به مادر لازم است».
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام
نیت کنید و بسمالله.
بسمالله الرحمن الرحیم
ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
لطف کردی سایهای بر آفتاب انداختی
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی
گوی خوبی بردی از خوبان خَلُّخ، شاد باش
جام کیخسرو طلب کافراسیاب انداختی
هر کسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت
زان میان پروانه را در اضطراب انداختی
گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما
سایهی دولت بر این کنج خراب انداختی
زینهار از آب آن عارض که شیران را از آن
تشنهلب کردی و گردان را در آب انداختی
خواب بیداران ببستی وان گه از نقش خیال
تهمتی بر شبروان خیل خواب انداختی
پرده از رخ برفکندی یک نظر در جلوهگاه
و از حیا حور و پری را در حجاب انداختی
باده نوش از جام عالمبین که بر اورنگ جم
شاهد مقصود را از رخ نقاب انداختی
از فریب نرگس مخمور و لعل میپرست
حافظ خلوتنشین را در شراب انداختی
و از برای صید دل در گردنم زنجیر زلف
چون کمند خسرو مالکرقاب انداختی
داور دارا شکوه ای آن که تاج آفتاب
از سر تعظیم بر خاک جناب انداختی
نصرة الدین، شاهیحیی آن که خصم ملک را
از دم شمشیر چون آتش در آب انداختی
یاعلی مدد
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
بسمه تعالی
سلام
سوال:
آیا مستأجر در مقابل موجر۱، نسبت به ملکی که اجاره نموده است، امین است یا ضامن؟ اصلاً چه تفاوتی بین امین و ضامن است؟
پاسخ:
ابتدا لازم است توضیح مختصری دربارهی امین و ضامن دهیم تا ارزش بحث روشن شود.
امین کسی است که به صورت قانونی بر مال غیر، به قصد حفظ و نگهدارى، به نفع خودش یا به نفع کسی که قانون معین کرده است تسلط یابد؛ که ممکن است این تسلط توسط عقد ودیعه۲ به وجود آید یا سایر عقود مانند عقد اجاره.
ضامن نیز به معنای ملتزم و عهدهدار غرامت است. مثلاً اگر مالی که متعلق به غیر است نزد وی تلف شود یا ناقص شود، او مم به جبران خسارت است.
اما تفاوتی میان این دو عبارت میباشد، و این تفاوت را میتوان در عقدی مانند اجاره به خوبی دید.
همانطورکه گفته شد وظیفهی امین هنگامی که تسلط بر مال غیر دارد، حفظ و نگهداری مال است. در این خصوص مادهی ۶۱۴ قانون مدنی بیان میدارد امین ضامن تلف یا نقصان مالی نیست که به او سپرده شده است؛ چرا که وظیفهی امین همانطور که گفته شد فقط حفظ و نگهداری مال است در عین اینکه از آن مال منتفع هم میشود مانند مستأجر؛ بنابراین هنگامی که شخصی ملکی را اجاره میکند، امین مالک در آن ملک میباشد و اگر نقصی در آن ملک به وجود آید یا به کلی تلف شود مانند اینکه به علت گودبرداری غیراصولی خانهی همسایه خانهی او فروبریزد، مسئولیتی متوجه مستأجر نمیباشد.
همینطور مادهی ۶۱۵ قانون مدنی بیان میدارد مستأجر مسئول وقایعی نیست که دفع آن از اقتدار او خارج است.
اما نکتهی حائز اهمیت اینجاست که در هر دو مادهی فوقالذکر مستأجر تا جایی مسئولیت ندارد، که تعدی و تفریط در نگهداری از ملک نکرده باشد؛ که اگر اینگونه باشد مسئول جبران خسارت است.
حال ممکن است در قرارداد اجاره شرط شود، مستأجر ضامن هر عیب و نقصی است که در آینده در ملک مورد اجاره به وجود میآید؛ که در این صورت حتی اگر در آینده عیب و نقصی به وجود آید که ناشی از اعمال مستأجر نباشد، یعنی حتی اگر تعدی و تفریط نکرده باشد، باز هم مسئول جبران خسارت است.
اما در جایی که قرارداد نسبت به شرط ضمان سکوت نموده است مستأجر امین محسوب میشود نه ضامن؛ یعنی ضامنبودن مستأجر نیاز به تصریح در عقد اجاره دارد.
به عنوان جمعبندی اینطور میتوان گفت، که امین مسئول جبران خسارات وارده به مورد اجاره نیست، مگر در صورت تعدی و تفریط در نگهداری؛ اما اگر در قرارداد اجاره شرط ضمان کند، حتی اگر تعدی و تفریط هم نکند مسئول جبران تمام خسارات وارده به مورد اجاره است.
واژگان حقوقی:
۱- موجر: صاحب مال مورد معامله – اجارهدهنده (در مقابل مستأجر)
۲- عقد ودیعه: عقدی است که به موجب آن یک نفر مال خود را به دیگری میسپارد تا مجاناً برای او نگهداری کند.
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام
نیت کنید و بسمالله.
بسمالله الرحمن الرحیم
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند
ناموس عشق و رونق عشاق میبرند
عیب جوان و سرزنش پیر میکنند
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر میکنند
گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر میکنند
ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر میکنند
تشویش وقت پیر مغان میدهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر میکنند
صد ملک دل به نیمنظر میتوان خرید
خوبان در این معامله تقصیر میکنند
قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر میکنند
فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانهایست که تغییر میکنند
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
یاعلی
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
مقادیر موجود در بازی باید به درستی تنظیم شود تا بازی بالانس باشد. تمام مقادیر اغلب در یک سند اکسل جمعآوری میشود. به طوری که طراحبازی میتواند آنها را تغییر دهد و شبیهسازی را انجام دهد. اما در نهایت این مقادیر در زمان بازی و در زمان اجرا تنظیم میشود.
پس کار یک طراحبازی شامل: پیاده سازی ایده روی کاغذ و ساخت نمونهی اولیه، مستندسازی، انتخاب حالت کلی بازی، مشخص کردن قوانین و چالشهای بازی، تصمیم گیری در مورد سطوح بازی و رفتار شخصیت، ایجاد و نگهداری یک فایل اکسل از تمامی مقادیر و روابط آنها است.
در نهایت شما به عنوان طراحبازی باید به روز باشید.
آخرین بازی های روز را بشناسید، در مورد طراحی بازی ها بحث کنید، بسیار مطالعه کنید، فیلم ببینید، بازی کنید و دائماً در حال گسترش فرهنگ شخصیتان باشید.
بسمه تعالی
سلام
سوال ۱:
دربارهی سهمالارث زن از شوهر، مقدار، شرایط و موانع آن چه میدانید؟
پاسخ:
زن با ازدواج دائم و تشکیل خانواده در کنار حقوقی مثل مهریه، نفقه و. در کنار دیگر افراد خانواده دارای حق ارث است.
شرط عمومی برای ارثبردن زن که البته برای سایر وراث نیز باید رعایت شود این است که زن نباید ممنوع از ارث باشد به این معنی که نباید مرتکب قتل شوهر خویش شود، به عبارتی نباید او را عمداً بکشد؛ و همچنین زن مسلمان نباید پیش از مرگ شوهر مسلمان، کافر شود چرا که در هر دو صورت موجب محرومیت او از ارث میشود.
مطابق مادهی ۶۱۳ قانون مدنی در صورتی که میت اولاد یا اولاد اولاد نداشته باشد نصف ترکه (یک دوم) برای زوج و ربع آن (یک چهارم) برای زوجه؛ و در صورتی که میت اولاد یا اولاد اولاد داشته باشد ربع ترکه (یک چهارم) برای زوج و ثمن آن (یک هشتم) برای زوجه و مابقی ترکه مابین سایر وراث به طور مساوی تقسیم میشود.
- زن از چه اموالی ارث میبرد؟
این که زن چه مالی را میتواند به ارث ببرد بسیار مهم است چرا که در مقدار سهم زن موثر است. مطابق با قانون جدید، زوجه در صورت فرزنددار بودن زوج (یک هشتم) از عین اموال منقول و (یک هشتم) از قیمت اموال غیرمنقول، و در صورتی که زوج فرزندی نداشته باشد (یک چهارم) از کلیهی اموال را به ارث میبرد. پس باید علاوه بر اموال منقول که تقسیم میشود اموال غیرمنقول قیمتگذاری شده و (یک چهارم) یا (یک هشتم) از این قیمت به زن داده شود.
نکتهی ۱:
مباحثی که تا به اینجا گفته شد مربوط به ازدواج دائم است. یعنی شرط اصلی برای ارث بردن زن از همسرش، وجود زوجیت دائم بین آنهاست. در نکاح موقت، هیچ ارثی برای زن وجود ندارد؛ حتی اگر ارثبردن زن در عقد شرط شود، این شرط باطل است و موجب بطلان خود عقد نیز میشود.
نکتهی ۲:
اگر شوهر زن خود را به صورت رجعی طلاق دهد و در زمان عده فوت کند زن از اموال شوهر ارث میبرد؛ ولی اگر فوت شوهر بعد از انقضای مدت عده بوده، یا طلاق بائن باشد (طلاقی که قبل از نزدیکی بوده)، یا طلاق زن یائسه، یا طلاق خلع و مبارات، دیگر زن در صورت فوت مرد هیچ ارثی نمیبرد.
البته اگر مرد به وسیلهی مریضی فوت کند، به این صورت که در حال مریضی زن را طلاق دهد و ظرف یک سال از تاریخ طلاق به علت همان مریضی بمیرد زن از او ارث میبرد. حتی اگر طلاق بائن باشد، به شرط آن که زن در طول این یک سال ازدواج نکرده باشد.
سوال ۲:
وضعیت ارث مرد چند زنه چگونه است؟
پاسخ:
مطابق مادهی ۶۴۲ قانون مدنی، اگر مرد فرزند نداشته باشد (یک چهارم) و اگر داشته باشد (یک هشتم) ترکه به زوجات تعلق دارد که به طور مساوی بین آنها تقسیم میشود؛ به عبارت دیگر تفاوتی نیست که مرد یک زن یا چهار زن دائم داشته باشد، سهم الارث همهی زوجات مجتمعاً (یک هشتم) میباشد، که بالسویه بین آنها تقسیم میشود.
نکتهی ۱:
مسئلهی حائز اهمیت این است که وجود زن دومی که فرزند دارد، عملاً از سهم زن اولی که فرزندی ندارد میکاهد. مثلاً مردی ۲ زن داشته که از زن اول فرزندی ندارد و از زن دوم دو فرزند دارد، پس از مرگ وی زن اول با آنکه فرزندی از متوفی ندارد، به علت وجود فرزندان زن دوم مستحق نصف یک هشتم (یک شانزدهم) از اموال شوهر است.
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام
اگر آماده هستید و نیت کردید، بریم سراغ تفال این هفته
بسمالله.
بسمالله الرحمن الرحیم
ای قصهی بهشت ز کویت حکایتی
شرح جمال حور ز رویت روایتی
انفاس عیسی از لب لعلت لطیفهای
آب خضر ز نوش لبانت کنایتی
هر پاره از دل من و از غصه قصهای
هر سطری از خصال تو و از رحمت آیتی
کی عطرسای مجلس ان شدی
گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی
در آرزوی خاک در یار سوختیم
یاد آور ای صبا که نکردی حمایتی
ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت
صد مایه داشتیّ و نکردی کفایتی
بوی دل کباب من آفاق را گرفت
این آتش درون بکند هم سرایتی
در آتش ار خیال رخش دست میدهد
ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی
دانی مراد حافظ از این درد و غصه چیست
از تو کرشمهای و ز خسرو عنایتی
یاعلی
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
بسمه تعالی
سلام
سوال ۱:
آیا مالک خودرو در تصادفات رانندگی مسئولیت دارد؟ به عبارتی اصل بر مسئولیت راننده است، یا اینکه مالک نیز مسئول است؟
پاسخ :
قانون مجازات اسلامی بر مسئولیت راننده تکیه میکند و قانون بیمهی اجباری شخص ثالث، از اصطلاح دارنده استفاده میکند، که منظور مالک یا متصرف خودرو است.
در هر حال بسته به اینکه کدام قانون را مورد استناد قرار دهیم میتوان حسب مورد، راننده یا مالک را تحت پیگرد قرار داد؛ بنابراین نمیتوان گفت اصل بر مسئولیت کدام یک است. مهم این است که قانوناً امکان طرح دعوا علیه کدامیک وجود داشته باشد.
سوال ۲:
اگر بر اثر سیل یا طوفان چند اتومبیل به هم، یا به عابری برخورد کنند، یا اصطلاحاً اگر خسارات وارده ناشی از قوهی قاهره باشد، تکلیف چیست؟
پاسخ:
در این موارد به استناد مادهی ۵۳۰ قانون جدید مجازات اسلامی ضمان منتفی است؛ یعنی هیچ کدام از اتومبیلها مقصر یا ضامن جبران خسارت نیستند زیرا آسیبهای وارده را نمیتوان به هیچ کسی منتسب کرد. اما با این حال چون قوهی قاهره از موارد استثنای از قانون بیمهی اجباری شخص ثالث محسوب نمیشود، زیاندیده از آسیبهای ناشی از وسایل نقلیهی موتوری میتواند از محل بیمهی آن خودرو جبران خسارت کند؛ گرچه که علت حادثه قوهی قاهره است.
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام
نیت کنید و بسمالله.
بسمالله الرحمن الرحیم
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحهای از گیسوی معنبر دوست
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
وگر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
من گدا و تمنّای وصل او هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
دل صنوبریام همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
اگرچه دوست به چیزی نمیخرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست
یاعلی
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
در توسعهی بازی ابتدا باید یک نمونهی اولیه ساخته شود. در این روش طراح بازی تلاش میکند خروجی و مکانیکهای پایهای بازی و مسیر کلی بازی را نشان دهد.
نمونههای اولیه اغلب غیر دیجیتال هستند.
برنامهنویسی بخشی از کار طراح بازی است. طراح بازی با استفاده از یک زبان برنامهنویسی رفتارهای شخصیت، سطوح بازی و به طور کلی گیمپلی بازی را راهاندازه میکند.
بسمه تعالی
سلام
سوال:
منظور از چک مدتدار چیست؟ چه زمانی چک باید پرداخت گردد؟ آیا اگر چکی برای دو ماه آینده صادر شود دارندهی چک باید دو ماه صبر کند تا موعد پرداخت چک فرا برسد؟
پاسخ:
منظور از چک مدتدار این است که صادرکننده، پرداخت چک را برای هر زمانی غیر از روز صدور محول کند؛ که قانوناً این کار ممنوع است. یعنی اگر وعدهدار صادر شد، چک روز محسوب میشود. پرداخت چک نباید وعده داشته باشد و باید به محض ارائه به بانک کارسازی شود.
فایدهی چک این است که برای پرداخت هیچ نوع معطلی وجود نداشته باشد؛ زیرا اگر چک که یک نوع حواله است مدت میداشت مانند برات بود و دیگر فایدهای نداشت. اما اینکه برخی از مردم چک را به صورت وعدهدار صادر میکنند ممکن است توافقی باشد بین صادرکننده یا صاحب حساب با دارندهی چک، و نیز ممکن است از جهل دارندهی چک در اینباره استفاده کنند؛ که در این صورت فرقی در اصل ماجرا نمیکند چرا که چک در موقع صدور باید محل داشته باشد، و آن محل متعلق به دارندهی چک میباشد. و در صورت نداشتن محل دارندهی چک میتواند جهت وصول وجه از طریق اجرای ثبت و یا مقامات جزایی و حقوقی اقدام کند.
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام
بسمالله.
بسمالله الرحمن الرحیم
خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
که در دستت به جز ساغر نباشد
زمان خوشدلی دریاب و در یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفتهی دیگر نباشد
ایا پر لعل کرده جام زرین
ببخشا بر کسی کش زر نباشد
بیا ای شیخ و از خمخانهی ما
شرابی خور که در کوثر نباشد
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد
ز من بنیوش و دل در شاهدی بند
که حسنش بستهی زیور نباشد
شرابی بیخمارم بخش یا رب
که با وی هیچ درد سر نباشد
من از جان بندهی سلطاناویسم
اگر چه یادش از چاکر نباشد
به تاج عالمآرایش که خورشید
چنین زیبندهی افسر نباشد
کسی گیرد خطا بر نظم حافظ
که هیچش لطف در گوهر نباشد
یاعلی
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
خب مگر ترکیه چش است؟ باشد قبول! ترکیه نه، مگر لبنان چش است؟ آب و هوای خوب، ماشینهای خوب، فرهنگ خوب، رادیو تلویزیون آزاد، برنامههای تلویزیونی شاد و مفرح، همهی مردم آزاد، دنسیگشان بهجا، رقص و آوازشان بهجا، برگزاری مسابقات مختلف مثل انتخاب ملکهی زیباییشان بهجا، عزاداری محرم و عاشوراشان بهجا و پرشور، خانمها در پوشش آزاد، مشروبفروش کار خود را میکند، آن دیگری هم کار خود را، خیلی مسالمتآمیز با هم در کنار هم زندگی میکنند، موسی به دین خود، عیسی هم به دین خود، کسی به کار کسی کاری ندارد و نمیگوید بالای چشمت ابرو. یکی مست مشروب و یکی مست سیدالشهداء در کنار هم، روبروی هم؛ تازه بعضی روز عاشورا قمه هم میزنند، خودم دیدم ع لبنانی قمهزن را به جای یک دختر ایرانی منتشر کرده بودند؛ ضمنا در این شرایط یک شیطان مثل مسیح علینژاد هم اصلا دیگر لازم نیست چهارشنبههای سفید راه بیندازد، تبلیغش کند و بین مردم فهیم و یکدل تفرقه بیاندازد.
البته حزبالله لبنان هم یک گوشه و کناری برای خودش هست و اتفاقا وجودش لازم و ضروری است. چون هر موقع تهدیدی علیه لبنان شکل بگیرد دبیرش یک جلسه میگذارد و جواب تهدید را میدهد. حتی اگر تهدید عملی هم بشود، سربازان تربیتشدهی حزبالله میآیند و از کیان لبنان و لبنانی دفاع میکنند، از همان خانمها و آقایانی که کنار دریا هر کاری دلشان میخواهد میکنند، هیچ منتی هم سرشان نمیگذارند؛ تازه آن خوانندهی مشهورشان برای حزبالله ترانه هم میخواند و همهی چندهزار شرکتکننده در کنسرتش ترانه را از حفظ میخوانند به رسم تشکر و قدردانی از حزبالله که دم احبائی» گرم که امنیت برایمان ایجاد کرد تا ما به کارهایمان برسیم.
حالا مگر چی ما از لبنان کمتر است؟ شما این شرایط را در ایران برایمان ایجاد کنید، آن وقت اگر پرسیدیم چرا تلگرام فیلتر است؟ چرا اینستاگرام را میخواهند فیلتر کنند؟ چرا گوشت شده کیلویی ۱۰۰ هزارتومان؟ چرا پراید مرز ۵۰ میلیون را درنوردیده است؟ چرا آقازادهها مملکت را دارند دولپی میبلعند؟ چرا برخی نان به خون خود آغشته میخورند؟ حتی نامردیم اگر بگوییم چرا بسیج داریم؟ چرا سپاه داریم؟ یا چرا سپاه موشک پیشرفته میسازد؟ چرا ارتش در فکر ساخت ناو و هواپیمای جنگی است؟ چرا هستهای داشته باشیم یا نداشته باشیم؟ چرا رییس جمهورمان جلیلی باشد، نژاد، خاتمی، یا همین خودمان باشد؟ چرا ولایت مطلقهاش خوب است یا غیر مطلقه؟ اصلا در این شرایط بهتر از حکومت دینی مگر حکومت دیگری هم داریم؟ محرممان بهجا، ماه رمضانمان بهجا، فاطمیهمان بهجا، هیئتی هیئتش را میرود و آن دیگری کابارهاش را. کسی دیگر به تیپ و روسری از سرافتادهی مردان و دخترکان و ن گیر نمیدهد. کنار ساحل راحت قدممان را میزنیم، شنایمان را میکنیم. گوگوش و ابی و. میآیند همینجا کنار خودمان کنسرت میدهند. باور کنید اصلا خودمان هیئت آنچنانی راه میاندازیم، برنامههای فاخر قرآنی تولید میکنیم که گوش و چشم فلک ندیده و نشنیده باشد. جنگ هم نمیشود، اگر هم بشود همین بسیج و ارتش و سپاه جانفشانی میکنند برای حفظ ناموس وطن، ما هم تا پای جان حمایتشان میکنیم.
چرا انقدر مثال اصلا؟ گفتم که درست مثل لبنان خودمان دیگر!
با سلام به همه شما کاربران گرامی
محمدحسین دوستعلی هستم کارشناس فقه و حقوق اسلامی.
انشاء الله از امروز این افتخار رو دارم که در کیمیا فعالیت کنم. با توجه به اینکه زکات علم نشر اونه و با توجه به اینکه دوست داشتم دانستههام رو در زمینهی رشتهی تحصیلیم -حقوق- به اشتراک بذارم تا شاید مشکلی یا گرهی از کسی حل و باز بشه لذا تصمیم گرفتم یک روز در هفته، یعنی شنبهها سوالات حقوقی رو که در زندگی روزمره برای همهمون پیش میاد رو در قالب پرسش و پاسخ براتون به اشتراک بذارم. البته این رو هم اضافه کنم که اگر احیاناً سوالاتی غیر از پرسش و پاسخهایی که مینویسم، براتون پیش میاد بپرسید تا در اسرع وقت جواب بدم.
اگر شما میخواهید یک طراح بازی باشید باید بدانید که یک طراح بازی دقیقاً چه میکند.
طراح یک بازی تلاش میکند یک بازی را راه اندازی کند.
یک طراح بازی متخصص حرفهای در درک و ارائهی بازیهاست.
طراح بازی فقط یک ایدهدهندهی صرف نیست، در حقیقت ایدهها واقعاً کمارزشند و هر کسی در یک تیم بازیسازی ممکن است آن را داده باشد. اولین وظیفهی طراح بازی تبدیل ایدهی خام اولیه به یک سند قابل فهم است.
چندین روز قبل تریلر بازی call of duty modern warfare 2019 منتشر شد و غوغایی به پا کرد
تماشای این تریلر در کیمیا
مدت زمان: ۱ دقیقه ۵۲ ثانیه
سلام
اگه یادتون باشه تو مطلب قبلی چند تا از مقدمههای مورد نیاز برای بازیسازی رو بهتون گفتم. حالا میخوام یک سری از تواناییهایی که توی بازیسازی به دردتون میخوره رو بگم:
۱- توانایی ابتدایی در scripting و برنامهنویسی
۲- توانایی درک اصول هنری (هنر توانایی طراحی با مداد و کار کردن با فوتوشاپ به دردتون میخوره)
۳- درکی از مقدمات طراحی صدا و موسیقی
۴- دانش کاربردی از طراحی گرافیک
۵- تجربهی زندگی واقعی
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام
آخرین جمعهی ماه مبارک رمضان ۱۳۹۸ است و بهانهی نشستن پای دیوان خواجهی شیراز
بسمالله.
بسمالله الرحمن الرحیم
خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
ساحت و مکان عرصهی میدان تو باد
زلف خاتون ظفر شیفتهی پرچم توست
دیدهی فتح ابد، عاشق جولان تو باد
ای که انشاء عطارد صفت شوکت توست
عقل کل چاکر طغراکش دیوان تو باد
طیرهی جلوهی طوبی قد چون سرو تو شد
غیرت خلد برین ساحت بستان تو باد
نه به تنها حیوانات و نباتات و جماد
هر چه در عالم امر است به فرمان تو باد
یاعلی مدد
سلام
همونطور که توی مطلب قبلی گفتم من به بازیسازی علاقه دارم، این مطلب هم راجع به همین موضوع است.
چند وقت پیش توی اینترنت سرچ کردم که: برای بازیسازی از کجا باید شروع کنم؟» نتایج خیلی زیاد بود و بیشترشونم خوب بودن. چندتاشو انتخاب کردم و خوندم. حالا میخوام همونارو با شما در میون بذارم، چون ممکنه سوال خیلی از علاقهمندان به دنیای بازیها باشه.
اول از همه میخوام پنج تا گام که برای بازیسازی نیاز هست رو بهتون بگم:
۱- به کارتون علاقهمند باشید.
۲- زبان انگلیسی خود را تقویت کنید.
۳- با یک زبان برنامهنویسی آشنا باشید.
۴- تیمسازی کنید.
۵- ایدهپردازی کنید.
اینا رو یادتون باشه.
جلسهی دادگاه بود. دو متهم رو که به اتهام ضرب و جرح دستگیر شده بودن وارد جلسه کردن.
قاضی که هنوز پرونده رو باز نکرده بود گفت: آقایون! من هنوز پروندهی شما رو که از کلانتری -یا آگاهی- فرستادن باز نکردم، پس از محتواش خبر ندارم، فقط عنوان پرونده روش نوشته شده. تا قبل از اینکه پرونده رو باز کنم، خودتون داستان رو صادقانه تعریف کنین، بنده هم قول میدم تا جایی که قانون اجازه میده به خاطر صداقت در گفتارتون، بهتون کمک کنم.»
دو متهم شروع کردن به حرف زدن، یکی این میگفت یکی اون، گاهی هم همزمان با هم حرف میزدن. چند دقیقه به همین منوال گذشت.
وقتی خبرهی این کار باشی، طرف تا دهن باز میکنه میفهمی که چندمرده حلاجه، راست میگه یا دروغ، صادقه یا داره پنهانکاری میکنه.
قاضی حرفشون رو قطع کرد و دوباره جملاتش رو تکرار کرد، تاکید کرد که هنوز لای پرونده رو باز نکرده، این جمله کنایه از اینه که هنوز مستندات پرونده رو ندیده؛ دوباره خواست تو گفتارشون صادق باشن. دو متهم دوباره شروع کردن به حرفزدن: یه چیزایی میگفتن که تناقض و ساختگیبودن توش مشهود بود.
قاضی برای سومین بار حرفشون رو قطع کرد و تذکرش رو تکرار کرد. تاکید کرد تا جایی که قانون اجازه بده، کمکشون میکنه، به شرط اینکه در گفتارشون صادق باشن.
نمیدونم چرا اما انگار این فرصت رو درک نمیکردن، توجهی به حرف قاضی و هنوز بستهبودن پروندهشون رو میز و جلوی قاضی نداشتن. دوباره حرفاشون رو تکرار کردن، پر از تناقض و متهمکردن یکدیگر به خلافی که بابتش دستگیر شده بودند.
فایدهای نداشت. صبر هم اندازهای داره. قانون هم محدودیتهایی داره. به هر حال پرونده باید باز میشد و نهایتاً شد. مستندات رو شد. اعترافاتی که قبلاً مکتوب و امضاء کرده بودند.
هر دو حیرون شدند، شروع کردن به دعوا کردن با هم، عصبانی از همدیگه پتهی هم رو -اینبار صادقانه اما ناخواسته و بیفایده- ریختن روی آب. خودشون با زبان خودشون جزئیات پرونده رو از دعوایی که بینشون بر سر مصرف مواد مخدر پیش اومده بود تا ارتباط نامشروع، تعریف و در واقع اعتراف کردند. اما قاضی چطور میتونست با سهچهار بار اتمام حجت باز هم کمکشون کنه؟ نوشدارویی بودن بعد از مرگ سهراب برای خودشون.
سالها از این داستان میگذره و من که شاهد این ماجرا بودم سوختم و هنوزم که هنوزه عاجزانه به خدا میگم:
خدایای من! عزیزم! من خودم اعتراف میکنم، لای پروندهم را باز نکن!
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام و وقت بخیر
حرفی نیست جز تفال به دیوان حافظ شیرازی
بسمالله.
بسمالله الرحمن الرحیم
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
ز میوههای بهشتی چه ذوق دریابد
هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگَزید
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
ز روی ساقی مهوش گلی بچین امروز
که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید
چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد
که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید
من این مُرقَّع رنگین چو گل بخواهم سوخت
که پیر باده فروشش به جرعهای نخرید
بهار میگذرد دادگسترا دریاب
که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
هر چه میکشیم از این
متدینهای بیدین و بیدینهای متدین
میکشیم.
باحجابهای بیحجاب، ریشدارهای بیریش، نمازخوانهای بینماز
بیحجابهای باحجاب، بیریشهای ریشدار، بینمازهای نمازخوان
و غیره و غیره و غیره
***
عجب قیامتی در پیش است.
٢٩/٢٩. بَعْضُ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ، عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ:
عَنْ أَبِی عَبْدِاللّٰهِ عَلَیْهِالسَّلاَمُ، قَالَ: یَا مُفَضَّلُ، لَایُفْلِحُ (۱) مَنْ لَایَعْقِلُ، وَ لَا یَعْقِلُ مَنْ لَا یَعْلَمُ، وَ سَوْفَ یَنْجُبُ (۲) مَنْ یَفْهَمُ، وَ یَظْفَرُ مَنْ یَحْلُمُ (۳)، وَ الْعِلْمُ جُنَّةٌ، وَ الصِّدْقُ عِزٌّ، وَ الجَهْلُ ذُلٌّ، وَ الْفَهْمُ مَجْدٌ، وَ الْجُودُ نُجْحٌ (۴)، وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَجْلَبَةٌ (۵) لِلْمَوَدَّةِ، وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَاتَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِسُ (۶)، وَ الْحَزْمُ (۷) مَسَاءَةُ (۸) الظَّنِّ، وَ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ الْحِکْمَةِ نِعْمَةُ (۹) الْعَالِمِ (۱۰)، وَ الْجَاهِلُ شَقِیٌّ (۱۱) بَیْنَهُمَا، وَ اللّٰهُ وَلِیُّ مَنْ عَرَفَهُ، وَ عَدُوُّ مَنْ تَکَلَّفَهُ (۱۲)، وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ، وَ الْجَاهِلُ خَتُورٌ (۱۳)؛ وَ إِنْ شِئْتَ أَن تُکْرَمَ (۱۴)، فَلِنْ؛ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ (۱۵)، فَاخْشُنْ؛ وَ مَنْ کَرُمَ أَصْلُهُ، لَانَ قَلْبُهُ؛ وَ مَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ (۱۶)، غَلُظَ کَبِدُهُ؛ وَ مَنْ فَرَّطَ (۱۷)، تَوَرَّطَ (۱۸)؛ وَ مَنْ خَافَ الْعَاقِبَةَ، تَثَبَّتَ (۱۹) عَنِ التَّوَغُّلِ فِیمَا لَا یَعْلَمُ؛ وَ مَنْ هَجَمَ عَلىٰ أَمْرٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ، جَدَعَ (۲۰) أَنْفَ نَفْسِهِ؛ وَ مَنْ لَمْ یَعْلَمْ، لَمْ یَفْهَمْ؛ وَ مَنْ لَمْ یَفْهَمْ، لَمْ یَسْلَمْ؛ وَ مَنْ لَمْ یَسْلَمْ، لَمْ یُکْرَمْ (۲۱)؛ وَ مَنْ لَمْ یُکْرَمْ، یُهْضَمْ (۲۲)؛ وَ مَنْ یُهْضَمْ (۲۳)، کَانَ أَلْوَمَ؛ وَ مَنْ کَانَ کَذٰلِکَ، کَانَ أَحْرىٰ أَنْ یَنْدَمَ»(۲۴).
ترجمه:
٢٩/٢٩. بعضى از اصحاب ما روایت کردهاند و آن را مرفوع ساختهاند، از مفضّل بن عمر، از امام جعفر صادق علیهالسلام که آن حضرت فرمود که: اى مفضل، رستگارى نمىیابد آنکه عقل ندارد و آنکه علم ندارد، عاقل نمىشود و فکر نمىکند. و زود باشد آنکه مىفهمد برگزیده و بزرگوار گردد، و آنکه حلم ورزد و بردبارى نماید فیروزى یابد. و علم و دانش، سپر است از براى آنچه ناشایسته باشد، و راستگویى عزت است، و جهل خوارى است، و فهم بزرگوارى است، و بخشش موجب فیروزى یافتن و آسان شدن کار و روا شدن حاجت است، و خوشخلقى باعث جلب دوستى مردمان است، و آنکه بر روزگار خویش عالم و داناست، آشفتگىها ناگهان بر او وارد نشود. هوشیارى و دوراندیشى، موجب بدگمانى مىشود و واسطهی در میان مرد و حکمت، نعمت عالم است (و آن، لذتى است که در حل مشکلات مىیابد). و جاهل، در میان این دو، محروم است (حاصل معنى، آنکه عالم، به نعمت خود لذت مىبرد و جاهل، بهرهی از آن ندارد). خدا، دوست آن است که او را بشناسد، و دشمن آن است که معرفت او را بر خود ببندد، و عاقل، آمرزگار است (که از بدىها مىگذرد). و جاهل، غدار و مکار و خیانتکار. و اگر خواهى که مردم تو را گرامى دارند، نرمى پیشهی خویش گردان و اگر خواسته باشى که تو را خوارى رسانند، درشتى کن. و آنکه اصلش گرانمایه باشد، دلش نرم خواهد بود، و آنکه سرشت و بنیادش درشت باشد، جگرش سخت مىباشد، و آنکه پیشدستى کند، در ورطهی هلاکت گرفتار شود (که بیرون آمدنش از آن دشوار باشد). و آنکه از عاقبت و آخر چیزى ترسد، از فرورفتن در آنچه نمىداند درنگ کند و از جا به در نرود، و آنکه ناگاه بر امرى وارد شود، بىآنکه علم و دانشى داشته باشد، بینى خویش را ببرّد (که بسیار خوار و بىمقدار شود)، و آنکه دانا نباشد، در نیابد، و آنکه در نیابد، سالم نماند، و آنکه سالم نماند، او را گرامى ندارند، و آنکه او را گرامى ندارند، بر او ستم کنند، و شکست بر او وارد آید و آنکه او را شکست دهند، ملامتش بیش از آن است که مذکور شد، و آنکه چنین باشد، سزاوارتر است از همه کس به آنکه پشیمان شود».
پینوشتها:
(١). فی تحف العقول: لایصلح».
(٢). یَنْجُب»: من النَجابة، و هی مصدر نجیب الرجال، و هو الفاضل الکریم ذو الحسب، و النفیس فی نوعه، یقال: نَجُبَ یَنْجُبُ نَجابةً، إذا کان فاضلاً نفیساً فی نوعه. انظر: لسان العرب، ج ١، ص ٧٤٨ (نجب).
(٣). یحلُم»، أی صار حلیماً، من الحلم بمعنى الأناة و التثبّت، یقال: حلم الرجل یحلم، إذا تأنّى و لم یستعجل أو بمعنى یعقل. انظر: لسان العرب، ج ١٢، ص ١٤٦ (حلم)؛ شرح المازندرانی، ج ١، ص ٤١٩؛ حاشیة میرزا رفیعا، ص ٧٨.
(٤). النجح و النجاح: الظفر بالحوائج. الصحاح، ج ١، ص ٤٠٩ (نجح).
(٥). مَجلبة» بفتح المیم مصدر میمیّ أو اسم مکان، و بکسرها اسم آلة، قال به صدر المتألّهین فی شرحه و احتمل الأوّل و الثالث الفیض فی الوافی و المازندرانی فی شرحه. و جوّز الکلّ فی مرآة العقول.
(٦). اللوابس»: جمع اللابس على غیر القیاس من اللُبس، أو من اللَبس بمعنى الخلط أو الاختلاط، أو جمع لُبسةبمعنى الشبهة. انظر شروح الکافی؛ الصحاح، ج ٣، ص ٩٧٣ (لبس).
(٧). الحَزْم»: ضبط الرجل أمرَه و الحذر من فواته، من قولهم: حَزَمْتُ الشیءَ، أی شَدَدْتُه. النهایة، ج ١، ص ٣٧٩ (حزم).
(٨). فی تحف العقول: مشکاة». و المساءة» مصدر میمیّ.
(٩). فی بس»: نَعمة» أی بفتح النون. تعرّض له فی الوافی و هو بمعنى التنعّم. و بکسر النون، إمّا مضاف إلى العالم» إضافة بیانیّة أو لامیّة، و إمّا منوّن و العالم» مرفوع بیاناً له.
(١٠). فی ش»: العالِمُ». و فی بج»: العالَمُ». و فی بع»: العالَمِ». و جوّز فی مرآة العقول کسر اللام و فتحها. و الکلمة إمّا مجرورة بالإضافة أو مرفوعة.
(١١). فی حاشیة بح»: یسعى».
(١٢). تکلّفه» أی تکلّف عرفانه و معرفته، و تصنّع به و أظهر منه ما لیس له، أو طلب من معرفته تعالى ما لیس فی وسعه و طاقته. راجع: شروح الکافی.
(١٣). فی الوافی: فی بعض النسخ بالمثلّثة، من الخثورة». و الخَتور» من صیغ المبالغة بمعنى خبیث النفس ف، کثیر الغدر و الخدعة بالناس؛ من ار، بمعنى الغدر و الخدیعة و الخباثة و الفساد. انظر: لسان العرب، ج ٤، ص ٢٢٩ (ختر).
(۱۴). فی ف»: تکرّم» بالتضعیف.
(۱۵). فی ج، ش، جه»: تَهُنَ». و فی و، جل، جس» و حاشیة بح»: تهن». و فی بر، بع»: تَهِن». و فی جح»: تَهن». و فی مرآة العقول: تهن، من وهن یهن» ثمّ قال: الظاهر: تهان، کما فی بعض النسخ».
(۱۶). العُنْصُر و العُنصَر»: الأصل و الحسب. الصحاح، ج ٢، ص ٧٥٠ (عصر).
(۱۷). فَرَطَ» بالتخفیف و التضعیف، و أکثر النسخ على الثانی. فَرَط و فرّط فی الأمر فرطاً و تفریطاً، أی قصّر فیه و ضیّعه حتّى فات، و فرَط فروطً، أی سبق و تقدّم و جاوز الحدّ. انظر: القاموس المحیط، ج ١، ص ٩١٨ (فرط).
(۱۸). تورّط»، أی وقع فی الوَرطة، و هی الهلاک. انظر: الصحاح، ج ٣، ص ١١٦٦ (ورط).
(۱۹). فی شرح المازندرانی: تثبت، ماض من التثبّت، أو مضارع من الثبات».
(۲۰). فی ألف، بح، بس، بف»: جذع». و جَدَعَ» أی قطع، من الجدع بمعنى قطع الأنف و الاُذن و الید و الشفة. و قطع أنف النفس کنایة عن الخزی و الذلّ. انظر: الصحاح، ج ٣، ص ١١٩٣ (جدع).
(۲۱). فی ف»: لم یکرّم» بالتضعیف.
(۲۲). فی ج»: یهضّم» بالتضعیف. و فی ألف، ب، بر، بس، بف» و التعلیقة للداماد: تهضّم» بالماضی من التفعّل. و یُهضَم» أی یُظْلَمُ و یُکْسَرُ علیه حقُّه؛ من هَضَمه علیه حقَّه؛ أی ظلمه و کسر علیه حقّه. کذا تَهَضَّمه»، أی ظلمه. انظر: الصحاح، ج ٥، ص ٢٠٥٩ (هضم).
(۲۳). فی ج»: یهضّم» بالتضعیف. و فی ألف، ب، بر، بس، بف» و التعلیقة للداماد: تهضّم» بالماضی من التفعّل. و یُهضَم» أی یُظْلَمُ و یُکْسَرُ علیه حقُّه؛ من هَضَمه علیه حقَّه؛ أی ظلمه و کسر علیه حقّه. کذا تَهَضَّمه»، أی ظلمه. انظر: الصحاح، ج ٥، ص ٢٠٥٩ (هضم).
(۲۴). تحف العقول، ص ٣٥٦، مع زیادة فی آخره الوافی، ج ١، ص ١١٨، ح ٣١؛ الوسائل، ج ٢٧، ص ١٥٥، ح ٣٣٤٦٨.
[سوره البقرة (۲): آیات ۱۹ تا ۲۰]
أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ اَلسَّمٰاءِ فِیهِ ظُلُمٰاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصٰابِعَهُمْ فِی آذٰانِهِمْ مِنَ اَلصَّوٰاعِقِ حَذَرَ اَلْمَوْتِ وَ اَللّٰهُ مُحِیطٌ بِالْکٰافِرِینَ (۱۹) یَکٰادُ اَلْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصٰارَهُمْ کُلَّمٰا أَضٰاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذٰا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قٰامُوا وَ لَوْ شٰاءَ اَللّٰهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصٰارِهِمْ إِنَّ اَللّٰهَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (۲۰)
[ترجمه]
یا چون کسانی است که بارانی تند بر آنها ببارد و در تاریکی و رعد و برق آنان سرانگشت خود را از بیم مرگ در گوشها گذارند و خدا از هر سو به کافران احاطه دارد (۱۹) نزدیک باشد که برق دیدگانشان را ببرد هرگاه روشن شود راه روند و چون تاریک شود بایستند، اگر خدا میخواست گوش و چشم آنان را از میان میبرد که خدا بر هر چیز تواناست (۲۰)
شرح لغات
صیّب: باران بر وزن سیّد، فیعل از صواب.
سماء: آسمان و هر چه بالاست و سایه میاندازد.
یخطف: از خطف به معنای ربودن.
تفسیر
مثل این منافقان در نادانی و سرگردانی مثل کسانی است که بارانی تند از آسمان بر آنان بزند و در آن باران (و یا در آن آسمان و ابر) تاریکی بسیار (چون در موقع باران جلو خورشید و ماه و ستاره گرفته میشود طبعاً هوا تاریک میگردد) و رعد (که در أو (۱) برخورد ابرهای مختلف است) و برق (آتشی که از اصطکاک و برخورد ابرها پدید میآید) باشد.
دربارهی مناسبت این مثل، وجوهی گفته شده است:
۱- مثال برای قرآن
ابن عباس میگوید: منظور از این آیات تشبیه قرآن است به باران یعنی همانطور که در باران تاریکی و رعد و برق است در قرآن نیز از نظر آزمایش و امتحانی که برای مردم از راه تکالیف پیش میآورد ظلمات» است. نهیهای شدید قرآن و زجرهایش چون رعد» (که دلها را میلرزاند) و روشنشدن راهها به وسیلهی راهنماییهای این کتاب چون برق» است.
۲- مثال برای دنیا
بعضی گفتهاند در این آیات دنیا از نظر راحتیها و ناراحتیها و گرفتاریهایی که در آن است به باران که هم فائده و هم ضرر دارد شیبه شده، منافقان از ضررهای دنیوی که ممکن است به آنها برسند پرهیز میکنند ولی فوائدی را که در آینده (در اثر ایمان واقعی) به آنها میرسد نمیخواهند.
۳- مثال برای اسلام
به عقیدهی برخی دیگر این آیات مثال برای اسلام است و همانطور که باران حیاتبخش است اسلام نیز فرد و اجتماع را زنده میکند و اسلام منافقان که در باطن کفر بود چون تاریکیهای باران است.
حکم جهاد اسلام چون رعد» و اظهار اسلام آنان که سبب حفظ خون و اموال و جواز نکاح با مسلمین وارث از آنان و امثال آن میشد چون برق» و عذاب در آیندهی نزدیک یا دور که اسلام در برابر گناه قرار داده است چون صاعقه» است و مؤید این وجه است روایتی که از امام حسن علیهالسلام وارد شده است که فرمود اسلام منافقین مانند بارانی است که دارای چنین وصفی باشد.
۴- دو نفری که گرفتار شدند
ابن مسعود و جماعتی از صحابه میگویند: دو نفر از منافقین مدینه از نزد رسول اکرم گریختند در بیابان و به آنان بارانی شدید که در آن رعد و برق و صاعقه بود رسید، هر وقت صاعقه میزد و بیابان روشن میشد آنان از شدت ترس سر انگشتها را در گوشهای خود قرار میدادند و وقتی برق میزد از نورش استفاده میکردند و کمی راه میرفتند و وقتی نمیزد جایی را نمیدیدند.
اینان در این حال سخت میگفتند ای کاش ما از این گرفتاریها نجات مییافتیم و خدمت رسول اکرم میرفتیم و دست خود را در دستش قرار داده مسلمان میشدیم.
آنان پس از نجات یافتن از آن وضع به عهد خود وفا کردند و خدمت رسول اکرم آمده مسلمان شدند. سرگذشت این دو نفر مثالی برای منافقان شد، چه این منافقان نیز وقتی محضر رسول اکرم میآمدند انگشتان خود را در گوششان میگذاشتند تا آیه و سخنی دربارهی خود نشنوند و وقتی اموال و ثروتی به دست میآوردند میگفتند: دین محمّد خوب است کُلَّمٰا أَضٰاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ».
اما هنگامی که مالی از دست آنها میرفت و گرفتاری بر ایشان پیش میآید میگفتند: این بدبختی در اثر دین محمّد بود و مرتد میشدند وَ إِذٰا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قٰامُوا» وَ اللّٰهُ مُحِیطٌ بِالْکٰافِرِینَ» در تفسیر این آیه اقوالی است.
۱- اصمّ- میگوید خداوند به منافقان عالم است و از نیّات و درون آنها باخبر و رسول خود را نیز آگاه میکند.
۲- خدا بر آنان قادر و تواناست و آنان را از سیطره و قدرت او مفرّی نیست.
۳- مجاهد میگوید: خداوند روز قیامت جامع همهی آنان است در آن عالم و معنای احاطه همین است.
۴- خداوند همه را (پس از تمام شدن اجل) میمیراند و احاطه به این معنا استعمال شده است. میگویند احاطه به فلان» یعنی به او هلاکت مرگ رسید، و در آیات کریمهی وَ أُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلیٰ مٰا أَنْفَقَ»(۲) (میوهی او نابود گشت و بنا کرد دو دست خویش را به حسرت مالی که در آن خرج کرده بود زیر و رو همی کرد) و إِلاّٰ أَنْ یُحٰاطَ بِکُمْ»(۳) (مگر اینکه همهی شما هلاک شوید) به همین معنی است.
یَکٰادُ الْبَرْقُ» نزدیک است دلیلهای روشن قرآن دلشان را برباید از شدت ناراحتی آنان در امور دینشان همچنان که برق نزدیک بود نور چشمشان را بگیرد.
و همانطور که بارانزدههای بیابان وقتی صاعقه میزد از نورش استفاده کرده و کمی راه میرفتند این منافقان نیز هرگاه روشنی دعوت متوجه آنان میشد کمی جلو آمده و اظهار علاقه میکردند اما همین که مشکلی برای مسلمین پیش میآمد به سبب کفر درونی خود سرگردان شده میایستادند همچنان که آنان در تاریکیهای بیابان سرگردان میماندند.
بعضی گفتهاند همین که ایمان آوردند ایمان برای آنان نوری بود در دنیا اما همین که مردند به سبب کفر درونی خود به تاریکی عذاب برگشتند.
جمعی دیگر معتقدند که مراد از این آیات یهودند، آنان وقتی مسلمین در جنگ بدر پیروز شدند گفتند این همان پیامبری است که موسی بدان نوید داد اما همین که در جنگ احد مسلمانان شکست خوردند اینان ایستاده و شکایت کردند.
لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ لَذَهَبَ» علت اینکه در میان همهی قوهها این دو قوهی شنوایی و بینایی نام برده شده این است که در دو آیهی قبلی آنها ذکر شده بودند و مقصود بیان عذاب منافقان است وَ اللّٰهُ مُحِیطٌ بِالْکٰافِرِینَ» خدا از هر سو به کافران احاطه دارد و اگر بخواهد کفر آنان را آشکار کرده و یا نابودشان مینماید چه او بر هر چیز توانا است.
پینوشتها:
(۱) اقوال دیگری دربارهی سبب پیدایش رعد و برق نقل شده است که به علت ضعف آن اقوال نقل نشد.
(۲) آیه ۴۲ از سوره کهف.
(۳) آیه ۶۶ از سوره یوسف. صدر آیه: قٰالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَکُمْ حَتّٰی تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللّٰهِ لَتَأْتُنَّنِی بِهِ إِلاّٰ أَنْ یُحٰاطَ بِکُمْ». یعقوب گفت تا شما برای من به خدا عهد و قسم یاد نکنید که او را برگردانید یا به قهر خدا هلاک شوید من هرگز بنیامن را با شما نمیفرستم.
* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۸۴ تا ۸۷
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام و وقت بخیر
حرفی نیست جز تمنای دعا در لحظات تکرارنشدنیای که در آن به سر میبریم. بسمالله.
بسمالله الرحمن الرحیم
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
کو حریفی کشِ سرمست که پیش کرمش
عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد
باغبانا ز خزان بیخبرت میبینم
آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
رهزن دهر نخفتهست مشو ایمن از او
اگر امروز نبردهست که فردا ببرد
در خیال این همه لعبت به هوس میبازم
بو که صاحبنظری نام تماشا ببرد
علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد
ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد
بانگ گاوی چه صدا بازدهد عشوه مخر
سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد
جام مینایی می سد ره تنگ دلیست
منه از دست که سیل غمت از جا ببرد
راه عشق ار چه کمینگاه کمانداران است
هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد
حافظ ار جان طلبد غمزهی مستانهی یار
خانه از غیر بپرداز و بهل تا ببرد
* این غزل را با صدای استاد گرمارودی میشنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.
شما باید در زندگیتون "قانونی" داشته باشین که بگه: هرگز اجازه نمیدیم سرمون اونقدر شلوغ بشه که با هم حرف نزنیم»!
گوشیهای موبایل و کامپیوترها رو کنار بذارین!
باید زمانی داشته باشیم که "دو نفری" تنها باشیم؛ رو در رو بشینیم و با هم حرف بزنیم.
باید وقت کافی بذاریم و هر روز در یک "زمان خاص" و "فضایی صمیمانه" در مورد مسائل شخصیمون صحبت کنیم و این یعنی: من دوستت دارم»!
فقط ۱۰ تا ۲۰ دقیقه در روز!
برای ارتباط برقرار کردن، وقت کافی بذارین. اگه سرتون خیلی شلوغه خلوتش کنین! به چیزهای دیگه نه بگید، اما به همسرتون نه نگین!
٢٨/٢٨. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ بَعْضِ مَنْ رَفَعَهُ:
عَنْ أَبِی عَبْدِاللّٰهِ عَلَیْهِالسَّلاَمُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللّٰهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِذَا رَأَیْتُمُ الرَّجُلَ کَثِیرَ الصَّلَاةِ، کَثِیرَ الصِّیَامِ (۱)، فَلَا تُبَاهُوا (۲) بِهِ حَتّىٰ تَنْظُرُوا کَیْفَ عَقْلُهُ»(۳).
ترجمه:
٢٨/٢٨.چند نفر از اصحاب ما روایت کردهاند از احمد بن محمد، از بعضى از آنان که آن را مرفوع ساختهاند، از امام جعفر صادق علیهالسلام که فرمود که: رسول خدا صلىالله علیه و آله فرمود که: چون مردى را دیدید که بسیار نماز مىکند و روزه بسیار مىگیرد، به او تفاخر و مباهات مکنید، تا نظر نمایید و ببینید که عقلش چگونه است».
پینوشتها:
(۱). فی حاشیة ج، بس» و الوافی و شرح صدر المتألّهین: الصوم».
(۲). فلاتباهوا»: أی فلا تفاخروا، من المباهاة بمعنى المفاخرة. و المحتمل الآخر عند میرزا رفیعا و المازندرانی و المجلسی: ها فلا تباهئوا» أی فلاتؤانسوا، من البهاء، بمعنى الاُنس، فحذفت الهمزة للتخفیف. انظر: حاشیة میرزا رفیعا، ص ٧٧؛ شرح المازندرانی، ج ١، ص ٤١٨؛ مرآة العقول، ج ١، ص ٨٥؛ الصحاح، ج ٦، ص ٢٢٨٨ (بهو)، و ج ١، ص ٣٨ (بهأ).
(۳). راجع: ح ١٩ من هذا الکتاب الوافی، ج ١، ص ١١٨، ح ٣٠.
[سوره البقرة (۲): آیات ۱۷ تا ۱۸]
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ اَلَّذِی اِسْتَوْقَدَ نٰاراً فَلَمّٰا أَضٰاءَتْ مٰا حَوْلَهُ ذَهَبَ اَللّٰهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُمٰاتٍ لاٰ یُبْصِرُونَ (۱۷) صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاٰ یَرْجِعُونَ (۱۸)
[ترجمه]
مثل آنها چون کسی است که آتشی میافروخت همین که اطرافش را روشن ساخت خداوند نورشان را برگرفت و در میان تاریکیها واگذارشان کرد که نتوانند دید(۱۷). کر و لال و کورند پس بر نمیگردند (۱۸)
شرح لغات
مثل: آوردن نظائر مطلب است که با دانستن آن فهم مطلب سادهتر میگردد.
استوقد: به معنای اوقد (بر افروخت) مثل استجاب به معنای اجاب (اجابت کرد) و بعضی آن را به همان معنای باب خودش گرفته و استوقد را به معنای آتشگیرانه طلب کرد دانستهاند. ریشهی این فعل وقود» است که به معنای آتشگیرانه چون چوب و آتشی حرارت ده و سوزانند میباشد.
اضاء: روشن شد (لازم) و روشن نمود (متعدی) ولی در اینجا به معنای متعدی (روشن نمود) میباشد.
تفسیر
مثل منافقین که اظهار ایمان میکنند ولی در باطن همچنان به کفر خود باقی هستند مثل کسی است که در شبی تاریک آتشی را بر افروخته است یا میخواهد از آتش، روشنی و نور بگیرد ولی همین که آتش روشن میشود و اطرافش را میبیند و از آنچه میترسد خود را نگاهداشته و حفظ میکند ناگهان آتش خاموش شده در آن تاریکی، ترسان و سرگردان میماند.
ابن عباس و قتاده و ضحاک و سدی میگویند: منافقان وقتی اظهار ایمان میکنند از نور و روشنی آن بهرهمند شده در سایهاش عزیز میگردند با مسلمین در نکاح و ارث و امنیّت، در اموال و اولاد همسان و مانند میشوند، ولی وقتی مردند به همان تاریکی درونی که اثر کفر باطنی آنهاست بازگشته و در وحشت و عذاب خواهند بود.
بعضی گفتهاند: معنای اینکه خدا نور را از آنها میگیرد ذَهَبَ اللّٰهُ بِنُورِهِمْ» این است که خدا مردم را از باطنشان با خبر کرده و نور اسلام را از آنان میگیرد.
سعید بن جبیر و محمّد بن کعب و عطا میگویند این آیه دربارهی یهود نازل شد چه آنان در کتاب آسمانی خود خوانده بودند که پیامبری میآید و به او ایمان آورده انتظار ظهورش را داشتند و مشرکین را بیم میدادند، ولی وقتی آمد او را نپذیرفتند.
اینان همان بنیقریظه و بنینضیر و بنیقینقاع بودند که هنگامی که نبوّت از بنیاسرائیل منقطع شده و به عرب رسیده بود از شام به سوی یثرب آمدند. اینان داخل یثرب (مدینه) شدند و میگفتند: محمّد رسول خدا است و پیروان او بهترین امّتند.
مردی از بنیاسرائیل به نام عبداللّٰه بن هیبان قبل از بعثت رسول اکرم هر سال بر یهود مدینه وارد میشد و آنان را بر اطاعت خدا و حفظ توراة و ایمان به محمّد صلیاللّٰه علیه و آله وادار و تشویق میکرد و میگفت: وقتی محمّد ظاهر شد از دورش پراکنده نشوید و پراکندگی پدید نیاورید تا او را یاری کنید. من آرزو دارم که او را ببینم ولی قبل از آنکه رسول اکرم طلوع کند او از دنیا رفت.
یهود از او پذیرفتند ولی پس از بعثت پیامبر موعود به او کفر ورزیدند و لذا خداوند این مثل را برای آنان زده است.
بحث ادبی: سؤال
چرا در این آیات جمع به مفرد تشبیه شده است؟ یعنی منافقین یا یهود به (الَّذِی اسْتَوْقَدَ) کسی که آتشی را برافروخت.
جواب: سه وجه برای جواب از این سؤال داده شده است از این قرار:
۱- کلمهی الذی» اگرچه مفرد است ولی در معنا جمع است مانند الذی» در آیهی کریمهی: وَ الَّذِی جٰاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ»(۱) (آن کسانی که وعده بر آنها آمد و آن را تصدیق کردند).
۲- کلمهی الذی» در آیهی کریمه در اصل: الَّذِین» بوده که نون آخر آن حذف شده است(۲).
۳- در آیه کلمهای حذف شده است و در اصل: مثلهم کمثل اتباع الذی.» مثل اینان مثل پیروان کسی است. و تشبیه به اتباع (پیروان) که جمع است شده ولی مضاف (اتباع) حذف شده و مضافالیه (الذی) در جای آن قرار گرفته است.
۴- منظور از اَلَّذِی اسْتَوْقَدَ» شخص و فرد واحد و معین نیست بلکه منظور جنس است.
۵- تشبیه و تمثیل در اشخاص نیست تا این اشکال پیش آید، بلکه تمثیل حال منافقین است به حال این کسی که چنین است. و این نوع تشبیه در ادبیات فراوان دیده میشود مثل اینکه میگویند کندی و کمهوشی اینان مانند کمهوشی حیوان است.
وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُمٰاتٍ لاٰ یُبْصِرُونَ» یعنی خدا به آنها نور نداد.
صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ». قتاده میگوید: اینان از شنیدن و گفتن و دیدن حق، کر و لال و کورند و اینان از گمراهی خود برنمیگردند و به این همه دلیلهای الهی گوش ندادند، گویی کرند و اقرار به خدا و رسولش ننمودند، گویی لالند و در ملکوت آسمان و زمین و آیات قدرت حق ننگریستند گویی کورند، چون فائدهی این اعضاء بدانها نرسیده مثل این است که این اعضا را ندارند.
و همانطور که سابق گفتیم: معنای خَتَمَ اللّٰهُ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ» نیز همین است که قلب اینان چون ادراک ندارد پس گویی مهر شده است نه اینکه خدا حائل و حاجبی بین دل آنها و حق و حقیقت میزند که درک نکنند و آیات کریمهی أُولٰئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمیٰ أَبْصٰارَهُمْ»(۳) (این منافقانند که خدا آنها را لعن کرده و گوش و چشمشان را کر و کور گرداند) و طَبَعَ اللّٰهُ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ»(۴) (خدا دلهای آنان را مهر کرد) و فَلَمّٰا زٰاغُوا أَزٰاغَ اللّٰهُ قُلُوبَهُمْ»(۵) (چون انحراف یافتند خدا دلهایشان را منحرف کرد.) همه بر همین مطلب دلالت دارند که اینان وقتی مأمور به ایمان و اطاعت شدند مثل اینکه قلب و دل و چشم و گوششان کار نمیکند و هیچ نمیفهمند و باز قرآن میگوید: وَ تَرٰاهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لاٰ یُبْصِرُونَ»(۶) (میبینی ایشان را که به سوی تو مینگرند ولی نمیبینند)
پینوشتها:
(۱) آیه ۳۳ از سوره زمر
(۲) در ادبیات عرب نظائری دارد مانند این شعر:
ابنی کلیب ان عمی اللذا
قتلا الملوک و فککا الاغلالا»
یعنی ای پسران کلیب دو عموی من کسانی هستند که پادشاهان را کشته و بند از اسیران گشودند. در اینجا نون» از کلمهی اللذا» حذف شده است.
(۳) آیه ۲۳ از سوره محمد
(۴) آیه ۹۳ از سوره توبه
(۵) آیه ۵ از سوره صف
(۶) آیه ۱۹۸ از سوره اعراف
* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۸۱ تا ۸۴
✅ پای صحبت خدا
سورهی مبارکهی الاسراء، آیات ۱۳ و ۱۴
با صدای شیخ مصطفی اسماعیل
ترجمهی محمدمهدی فولادوند
ترجمهی گویای رضا هدایتفر
و نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنْشُورًا ۱۳ اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا ۱۴
. و روز قیامت براى او نامه اى که آن را گشاده مى بیند بیرون مى آوریم (۱۳) نامه ات را بخوان کافى است که امروز خودت حسابرس خود باشى (۱۴)
©️ @joreenoush (در تلگرام و ایتا)
٢٧/٢٧. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ أَبِی مَسْرُوقٍ النَّهْدِیِّ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللّٰهِ عَلَیْهِالسَّلاَمُ: الرَّجُلُ آتِیهِ وَ أُکَلِّمُهُ بِبَعْضِ کَلَامِی، فَیَعْرِفُهُ کُلَّهُ؛ وَ مِنْهُمْ مَنْ آتِیهِ فَأُکَلِّمُهُ بِالْکَلَامِ، فَیَسْتَوْفِی کَلَامِی (۱) کُلَّهُ، ثُمَّ یَرُدُّهُ عَلَیَّ کَمَا کَلَّمْتُهُ؛ وَ مِنْهُمْ مَنْ آتِیهِ فَأُکَلِّمُهُ (۲)، فَیَقُولُ: أَعِدْ عَلَیَّ؟
فَقَالَ: یَا إِسْحَاقُ، وَ مَا تَدْرِی لِمَ هٰذَا؟» قُلْتُ: لَا، قَالَ (۳): الَّذِی تُکَلِّمُهُ بِبَعْضِ کَلَامِکَ، فَیَعْرِفُهُ کُلَّهُ، فَذَاکَ (۴) مَنْ عُجِنَتْ نُطْفَتُهُ (۵) بِعَقْلِهِ؛ وَ أَمَّا الَّذِی تُکَلِّمُهُ، فَیَسْتَوْفِی کَلَامَکَ، ثُمَّ یُجِیبُکَ (۶) عَلىٰ کَلَامِکَ، فَذَاکَ (۷) الَّذِی رُکِّبَ عَقْلُهُ فِیهِ (۸) فِی بَطْنِ أُمِّهِ؛ وَ أَمَّا الَّذِی تُکَلِّمُهُ بِالْکَلَامِ، فَیَقُولُ: أَعِدْ عَلَیَّ، فَذَاکَ (۹) الَّذِی رُکِّبَ عَقْلُهُ فِیهِ بَعْدَ مَا کَبِرَ، فَهُوَ یَقُولُ لَکَ: أَعِدْ عَلَیَّ»(۱۰).
ترجمه:
٢٧/٢٧. چند نفر از اصحاب ما روایت کردهاند از احمد بن محمد، از هیثم بن ابى مسروق نَهدى، از حسین بن خالد، از اسحاق بن عمار که گفت:
به امام جعفر صادق علیهالسلام عرض کردم که: مردى هست که به نزد او مىآیم و با او سخن مىگویم به پارهاى از سخنان خویش، و او همهی آن را مىفهمد. و از جملهی مردمان کسى هست که به نزد او مىآیم و سخنى که دارم با او مىگویم و او همهی سخنان مرا فرا مىگیرد، بعد از آن، آن را بر من رد مىکند؛ چنانچه با او سخن کردهام. و از جمله مردمان کسى هست که به نزد او مىآیم و با او سخن مىگویم، بعد از آن، مىگوید که آن را دو مرتبه بگو.
حضرت فرمود که: اى اسحاق، آیا نمىدانى که این از چه راه است؟» عرض کردم که: نه. حضرت فرمود که: آنکه با او سخن مىکنى به بعضى از سخنان خویش، و او همهی آن را مىشناسد، اینک کسى است که نطفهاى که او از آن به وجود آمده، با عقلش سرشته شده، و اما آنکه با او سخن مىگویى و او همهی سخنان تو را فرا مىگیرد، و بعد از آن، تو را بر آنچه گفتهاى جواب مىگوید، اینک آن است که عقلش در شکم مادرش در او ترکیب شده. اما آنکه سخنى که دارى با او مىگویى و مىگوید که دو مرتبه بگو، اینک آن است که عقلش در او ترکیب شده بعد از آنکه بزرگ شده است، و به این جهت به تو مىگوید که دو مرتبه بگو».
پینوشتها:
(١). فی العلل:+\فیعرف».
(٢). فی الوافی:+\بالکلام».
(٣). فی ف»:+\أمّا».
(٤). فی الوافی: فذلک».
(٥). فی ف»: فطنته».
(٦). فی حاشیة ج»: یجیئک».
(٧). فی ج»: فذلک».
(٨). فی بس» و العلل: -\فیه».
(٩). فی ج»: فذلک».
(١٠). علل الشرائع، ص ١٠٢، ح ١، بسنده عن الحسین بن خالد الوافی، ج١، ص ١١٧، ح ٢٩.
[سوره البقرة (۲): آیات ۱۴ تا ۱۶]
اشاره
وَ إِذٰا لَقُوا اَلَّذِینَ آمَنُوا قٰالُوا آمَنّٰا وَ إِذٰا خَلَوْا إِلیٰ شَیٰاطِینِهِمْ قٰالُوا إِنّٰا مَعَکُمْ إِنَّمٰا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ (۱۴) اَللّٰهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیٰانِهِمْ یَعْمَهُونَ (۱۵) أُولٰئِکَ اَلَّذِینَ اِشْتَرَوُا اَلضَّلاٰلَةَ بِالْهُدیٰ فَمٰا رَبِحَتْ تِجٰارَتُهُمْ وَ مٰا کٰانُوا مُهْتَدِینَ (۱۶)
[ترجمه]
چون مؤمنان را ببینند گویند ایمان آوردهایم و چون با یاران شیطانصفت خود تنها شوند گویند همانا با شمائیم ما استهزاء کنندهایم (۱۴) خداوند آنها را به مسخره گرفته و در طغیانشان کمک میکند تا همچنان متحیر بمانند (۱۵). اینان هستند که گمراهی را به هدایت خریدند و تجارتشان سود نکرد و راهی به حق نیافتند (۱۶).
شرح لغات:
لقوا: دیدند از لقاء و آن روبرو شدن دو چیز با هم، یا برخورد آنها به هم میباشد.
خلوا: تنها شدند- خلوت گزیدند.
یستهزئ: مسخره میکنند.
یمدّهم: از ماده و ریشهی مدّ که اصل آن زیاد شدن و جذب است.
طغیان: از حد و میگویند: طغی الماء (آب کرد) وقتی از حدش بگذرد. به همین مناسبت به مرد ستمگر م طاغیه» میگویند.
یعمهون: متحیر شوند از عمه» به معنای تحیّر و سرگردانی.
تفسیر
منافقان وقتی مؤمنین را میدیدند میگفتند: ما نیز مانند شما ایمان آورده آنچه بر رسول اکرم نازل شده است قبول کردیم اما وقتی با دیوصفتان و شیاطین خود (ابن عباس میگوید یعنی با رؤساءشان، بعضی گفتهاند یعنی با همان دسته از یهود که آنان را وادار به تکذیب و مخالفت میکردند و از امام باقر علیهالسلام نقل شده است که با کاهنان خود) روبرو میشدند میگفتند: ما با شمائیم، ما یاران محمّد را مسخره میکنیم قٰالُوا إِنّٰا مَعَکُمْ إِنَّمٰا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ» اَللّٰهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ.
در معنای این آیه که خدا آنان را مسخره میکند وجوهی گفته شده است:
۱- جزای استهزاء به نام خودش
خدا آنان را در مقابل این استهزاء و مسخره کیفر و جزا داده عذاب میکند و این کیفر به نام استهزاء خوانده شده، روی این قاعده که در بین عرب جزاء و کیفر هر عملی را به نام همان عمل میخوانند و در قرآن نیز آیهی کریمهی: وَ جَزٰاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهٰا»(۱) (سزای بدی ما بدیی مثل آنست) همین مطلب را بیان میکند با اینکه پاداش و جزا وقتی به عنوان قصاص باشد بد نیست ولی مانند خود گناه بد» نامیده شده است.
و آیهی کریمهی: وَ إِنْ عٰاقَبْتُمْ فَعٰاقِبُوا بِمِثْلِ مٰا عُوقِبْتُمْ»(۲) (اگر عقوبت میکنید نظیر آن عقوبت که دیدهاید عقوبت کنید) سزا و جزای عقوبت را همان عقوبت نامیده است و در اشعار عرب نظیر فراوان دارد(۳).
۲- تخطئهی منافقان
خدا منافقان را در این عمل نفاقی و استهزاءشان نسبت به مؤمنین تخطئه کرده و آنان را نادان و جاهل میداند و عرب هر چه را با چیز دیگری همراه و نزدیک باشد به آن اسم (۴) میگوید و لذا تخطئهی استهزاء به نام استهزاء خوانده شده است.
۳- در ظاهر نعمت و در واقع عذاب
ابن عباس میگوید در معنای آیه خداوند به آنان نعمت میدهد و آنها تصور میکنند که این نعمت پاداش رفتار و کردار صحیح آنان است در حالی که فقط به این منظور خدا به آنان نعمت میدهد که همچنان در عمل زشت و گناه خود بمانند و ادامه دهند و در نتیجه به عذاب و بدبختی که نتیجهی عمل خودشان است گرفتار شوند. و از این جهت به این نعمتدادن استهزاء گفته شده است که ظاهر آن نعمت و نیکی است ولی در واقع کشاندن آنان است به هلاکت و عذابی که با اعمال زشت خود مستحق آن شده بودند.
۴- در دنیا چون مؤمنان، در آخرت چون کفار
منافقان چون اظهار ایمان میکردند خداوند آنان را در دنیا از نظر احکام شرعی مانند ارث و نکاح و دفن و احکام مشابه آنها در ردیف مسلمین قرار داده است ولی به علت نفاق و کفر درونی در آخرت مانند کفار عذابشان خواهد کرد و این دو نوع روش در دنیا و آخرت به منزلهی استهزاء آنان میباشد.
۵- همین که به نزدیک در میرسند بسته میشود!
ابن عباس میگوید: در حالی که منافقان در آتشاند دری از بهشت به سوی آنان باز میشود ولی پس از آنکه اینان خود را به شتاب بدان در رسانند در بسته میشود. سپس در دیگر نمودار میگردد و باز پس از نزدیکشدن به آن بسته میشود و به همین ترتیب خدا آنان را مسخره میکند و مؤمنین میخندند و از این جهت آیهی کریمه میگوید:
فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفّٰارِ یَضْحَکُونَ»(۵) (آن روز کسانی که ایمان داشتهاند به کافران بخندند).
تمام وجوهی که در این آیه دربارهی استهزاء که به خدا نسبت داده شده است نقل کردیم میتوان دربارهی مکر و خدعه که در آیاتی مانند: وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّٰهُ»(۶) (آنها نیرنگ میکردند و خدا نیرنگ میکرد) و یُخٰادِعُونَ اللّٰهَ وَ هُوَ خٰادِعُهُمْ»(۷) (منافقین خدا را فریب میدهند و خدا فریبدهندهی آنها است) آمده است گفت.
یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیٰانِهِمْ یَعْمَهُونَ» دو معنا برای این آیه که خداوند چگونه آنها را کمک میکند شده است:
معنای اول اینکه خداوند به آنها امکان و قدرت میدهد شاید ایمان بیاورند ولی آنان همچنان به کفر و سرگردانی خود چسبیدهاند.
معنای دوم این است که خداوند نعمتهایی چون شرح صدر و نورانیت دل که به مؤمنین عنایت و اعطاء مینماید، منافقان را از آنها محروم میدارد تا همچنان در سرگردانی و گمراهی بمانند.
أُولٰئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلاٰلَةَ» (اینان گمراهی را با دادن هدایت خریدند) ابن عباس میگوید یعنی گمراهی را گرفتند و هدایت را از دست دادند و این دو را با هم تبدیل کردند.
سؤال: در اینجا سؤالی پیش میآید که مبادله در صورتی است که منافقان ایمان و هدایت داشته و آن را در مقابل گرفتن گمراهی و کفر از دست بدهند، در حالی که آنان از اوّل ایمان نیاوردند و هدایت نشدند.
پاسخ: در جواب این سؤال وجوهی بیان شده است:
۱- منظور از اشتروا» خریدن و معاملهی واقعی و مبادله نیست بلکه استعاره و مجاز است در دوستداشتن و انتخاب، یعنی همانطور که مشتری جنسی را که میخرد آن را دوست داشته و برمیگزیند منافقین هم کفر باطنی را دوست داشته، برای خود انتخاب کردند.
۲- این ایمان همان هدایت فطرت و طبیعت است که در نهاد هر فرد در ابتداء وجود دارد آن را با گمراهی تبدیل کردند.
۳- کلبی و مقاتل میگویند: منافقان قبل از بعثت پیامبر اسلام به پیامبری که خواهد آمد و در کتب آسمانی دیده بودند ایمان داشتند ولی پس از آنکه مبعوث شد او را نپذیرفتند و گویی ایمان قبلی خود را با کفر و عناد کنونی مبادله کردند.
فَمٰا رَبِحَتْ تِجٰارَتُهُمْ. در این معامله اینان ضرر کردند وَ مٰا کٰانُوا مُهْتَدِینَ» و چون یاران محمّد در تجارتشان هدایت یافته و سود کرده نشدند.
بعضی گفتهاند اضافهی این قسمت بعدی وَ مٰا کٰانُوا مُهْتَدِینَ» از این نظر است که منافقان نه سود بردند و نه هدایت یافتند، در حالی که ممکن است یک تاجر سود نبرد ولی هدایت داشته باشد، پس حال اینان بدتر است.
سؤال: در اینجا منافقان اصل سرمایهی خود که همان ایمان است از دست داده بودند در حالی که معنای سودنکردن تجارت، آن است که سرمایه محفوظ است ولی سود نمیکنند.
جواب: در این آیات گمراهی و هدایت در برابر هم ذکر شده است و معنایش این است که اینان طلب ربح و سود کردند ولی هلاک شدند و سرمایهی خود را از دست دادند.
و یا ممکن است حال کفار را مقابل حال مؤمنین قرار داده باشد، مؤمنین هدایت را خریدند و سود بردند، اینان گمراهی را خریدند و سود نبردند و ضرر کردند.
پینوشتها:
(۱) آیه ۴۰ از سوره شوری
(۲) آیه ۱۲۶ از سوره نحل
(۳) عمرو بن کلثوم میگوید:
الا لا یجهلن احد علینا
فنجهل فوق جهل الجاهلینا»
یعنی کسی بر ما جسارت نکند که ما بیش از آنچه او کند به او جسارت خواهیم کرد که کیفر عمل به نام خود آن نامیده شده است.
(۴) همانطور که شاعر میگوید:
ان دهراً یلف شملی بجمل
مان یهمّ بالاحسان»
دهری که مرا به محبوبهام (جمل) نزدیک میکند زمانی است که قصد و نیت نیکی کرده است، در اینجا زمان که مقارن و همراه نزدیکبودن آن دو است به عنوان احسان و نیکینمودن گفته شده است.
(۵) آیه ۲۴ از سوره مطففین
(۶) آیه ۳۰ از سوره انفال
(۷) آیه ۱۴۲ از سوره نساء
* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۷۶ تا ۸۰
معمولا بین ۳ تا ۵ سالگی، کودک هر چیزی را از روی تقلید یاد میگیرد برای همین میتوانید مرتبکردن اتاق را مانند بازی به او نشان دهید و او را در این کار همراهی کنید. او نیاز دارد بداند که این کار را از کجا شروع کند و هر وسیله را چطور سر جای خود بگذارد. تصور نکنید فرزند شما خیلی کوچک است.
وقتی زمان تمیز کردن اتاق کودکتان میشود حتما مسوولیتهایی به او بدهید. کودک با کمک شما معنای مسوولیت را میفهمد و تمایل پیدا میکند که این کار را تکرار کند.
✅ مناجات
دعای اللهم رب شهر رمضان
با صدای حاج منصور ارضی
ترجمهی شیخ حسین انصاریان
‼️ هر که این دعا را در هر شب ماه رمضان بخواند، گناهان چهل سال او آمرزیده میشود:
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ الْقُرْآنَ، وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِکَ فِیهِ الصِّیَامَ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ، فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ، وَ اغْفِرْ لِی تِلْکَ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ، فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُهَا غَیْرُکَ، یَا رَحْمَانُ یَا عَلامُ
خدایا پروردگار ماه رمضان، که قرآن را در آن فرو فرستادى، و روزه را در آن بر بندگانت واجب نمودى، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و زیارت خانه ات را در این سال و در هر سال نصیب من فرما، و برایم بیامرز گناهان بزرگى را که آنها را جز تو نیامرزد، اى بخشاینده، اى داراى دانش بى پایان.
©️ @joreenoush (در تلگرام و ایتا)
به کودکان بیاموزید خوبیهای حتی کوچک و اندک دیگران را ببینند و بازخورد مثبت بدهند. این رفتار باعث میشود تا دیگران نیز به ما بازخورد مثبت بدهند. فراموش نکنید که گاهی دید منفی و بدبینانه، نشانهای از یک اختلال اعصاب و روان مانند افسردگی، اضطراب، اختلال سلوک و شخصیت یا مشکل و اختلال دیگری است و چنانچه نمیتوانید شیوهی نگرش منفی کودک خود را اصلاح کنید، شاید روانپزشک یا روانشناس کودک بتواند به شما کمک کند.
✅ پای صحبت خدا
سورهی مبارکهی المائده، آیهی ۳
با صدای شیخ محمود الشحات أنور
ترجمهی محمدمهدی فولادوند
ترجمهی گویای رضا هدایتفر
. الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا . ۳
. امروز کسانى که کافر شده اند از [کارشکنى در] دین شما نومید گردیده اند پس از ایشان مترسید و از من بترسید امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم . (۳)
©️ @joreenoush (در تلگرام و ایتا)
اگر میخواهیم انسانی موفق باشیم، باید هرگز ترس و اضطراب را در وجودمان راه ندهیم. زیرا این ترس تمام وجود ما را خواهد گرفت و نمیتوانیم کاری انجام دهیم و یک مانع بزرگ برای پیشرفت خود ایجاد کردهایم.
حضرت علی (ع) میفرماید: "بزرگترین گناه ترس است".
زیرا وقتی ما قدرت انجام کاری را نداشته باشیم قدرت تصمیمگیری در مورد آن را نیز نداریم و اصلا فکرش را هم نمیکنیم. در حقیقت اعتماد به نفس را از خود سلب کردهایم و تسلیم فکرهای کاذب و خودساخته شدهایم.
باید قدرت ریسککردن خود را آرام آرام بالا ببریم. مثلا از یک کار کوچک شروع کنیم.
امروز اگر انسانهایی جزء بزرگان روزگار محسوب می شوند، قطعا هیچگاه ترس نداشتهاند.
✅ پای صحبت خدا
سورهی مبارکهی الاسراء، آیهی ۹
با صدای ابوالعینین شعیشع
ترجمهی محمدمهدی فولادوند
ترجمهی گویای رضا هدایتفر
إنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا ۹
قطعا این قرآن به [آیینى] که خود پایدارتر است راه مى نماید و به آن مؤمنانى که کارهاى شایسته مى کنند مژده مى دهد که پاداشى بزرگ برایشان خواهد بود (۹)
©️ @joreenoush (در تلگرام و ایتا)
٢٦/٢٦. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ، عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِالسَّلاَمُ، قَالَ: لَمَّا خَلَقَ اللّٰهُ الْعَقْلَ، قَالَ لَهُ: أَقْبِلْ، فَأَقْبَلَ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَدْبِرْ ، فَأَدْبَرَ، فَقَالَ: وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی (۱) مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحْسَنَ مِنْکَ (۲)، إِیَّاکَ آمُرُ، وَ إِیَّاکَ أَنْهىٰ، وَ إِیَّاکَ أُثِیبُ، وَ إِیَّاکَ أُعَاقِبُ (۳)»(۴).
ترجمه:
٢٦/٢٦. محمد بن حسن، از سهل بن زیاد، از ابن ابى نجران، از علاء بن رزین، از محمد بن مسلم، از امام محمد باقر علیهالسلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود که: چون خدا عقل را آفرید، فرمود که: رو کن، عقل رو کرد، و بعد از آن فرمود که: پشت کن، پشت کرد. فرمود: به عزت و جلال خویش سوگند یاد مىکنم که: هیچ خلقى را نیافریدم که از تو نیکوتر باشد. تو را امر مىکنم و تو را نهى مىنمایم و تو را ثواب مىدهم و تو را عقاب مىکنم».
پینوشتها:
(۱). فی بر، بس»: -\و جلالی».
(۲). فی الکافی، ح ١ و المحاسن، ح ٦ و الأمالی: ما خلقت خلقاً هو أحبّ إلیّ منک و لا اکمّلک - فی المحاسن و الأمالی: أکملتک» - إلّافیمن احبّ، أما إنّی» بدل ما خلقت خلقاً أحسن منک».
(۳). فی الکافی، ح ١ و المحاسن، ح ٦ و الأمالی: إیّاک اعاقب، و إیّاک اثیب».
(۴). المحاسن، ص ١٩٢، کتاب مصابیح الظلم، ح ٥، [و فیه: عن أبی جعفر و أبی عبداللّٰه علیهماالسلام»]؛ وح ٦؛ الکافی، کتاب العقل و الجهل، ح ١؛ الأمالی للصدوق، ص ٤١٨، المجلس ٦٥، ح ٥، و فی کلّها بسند آخر عن العلاء بن رزین، و فی الثلاثة الأخیرة مع زیادة. و فی المحاسن، ص ١٩٢، ح ٤ و ٧؛ و ص ١٩٦، ضمن ح ٢٢، و الکافی، کتاب العقل و الجهل، ضمن ح ١٤ [و فیه إلى قوله: ثمّ قال له: أدبر فأدبر»]؛ و علل الشرائع، ص ١١٣، ضمن ح ١٠، بسند آخر عن أبی عبداللّٰه علیهالسلام؛ المحاسن، ص ١٩٢، ح ٨، بسند آخر عن أبی عبداللّٰه علیهالسلام، عن رسول اللّٰه صلىالله علیه و آله، مع زیادة فی آخره؛ الفقیه، ج ٤، ص ٣٦٨ ضمن الحدیث الطویل ٥٧٦٢، بسند آخر عن جعفر بن محمّد، عن آبائه علیهمالسلام الوافی، ج ١، ص ٥١، ح ٢؛ الوسائل، ج ١، ص ٣٩، ح ٦٣؛ و ج ١٥، ص ٢٠٤، ح ٢٠٢٨٦.
[سوره البقرة (۲): آیات ۱۱ تا ۱۳]
اشاره
وَ إِذٰا قِیلَ لَهُمْ لاٰ تُفْسِدُوا فِی اَلْأَرْضِ قٰالُوا إِنَّمٰا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (۱۱) أَلاٰ إِنَّهُمْ هُمُ اَلْمُفْسِدُونَ وَ لٰکِنْ لاٰ یَشْعُرُونَ (۱۲) وَ إِذٰا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمٰا آمَنَ اَلنّٰاسُ قٰالُوا أَ نُؤْمِنُ کَمٰا آمَنَ اَلسُّفَهٰاءُ أَلاٰ إِنَّهُمْ هُمُ اَلسُّفَهٰاءُ وَ لٰکِنْ لاٰ یَعْلَمُونَ (۱۳)
[ترجمه]
چون به آنها گفته میشود در زمین فساد و تباهی نکنید گویند تنها ما مصلحیم (۱۱) بدانید که آنها خودشان فسادکارانند ولی نمیفهمند (۱۲). چون به آنان گفته میشود: شما نیز چنان که مردم ایمان آوردهاند ایمان آرید گویند ایمان آریم چنان که کمخردان ایمان آوردهاند؟ بدانید که آنها خودشان کمخردند ولی خود نمیفهمند (۱۳).
شأن نزول
این آیات نیز مانند آیات سابق دربارهی منافقین نازل شده است که صفات آنان را بیان میکند، سلمان میگوید: دارندگان این صفت به خصوص هنوز نیامدهاند ولی نظم کلام ایجاب میکند که این صفت نیز مانند صفات قبلی در همان منافقین زمان رسول اکرم باشد.
و ممکن است مراد از این آیات تنها منافقین زمان رسول اکرم نبوده بلکه به طور کلی کسانی که دارای این صفات در هر زمانی باشند شامل گردد بنابراین، مقصود سلمان این است که پس از انقراض منافقان زمان رسول اکرم، دارندگان این صفت هنوز نیامدهاند.
تفسیر
وقتی به منافقان گفته میشود: با ارتکاب گناه و جلوگیری مردم از گرایش به ایمان و اسلام (به قول ابن عباس) یا به کمک و مساعدت به کفّار (به قول ابوعلی جبائی) یا با تغییر دین و تحریف کتاب (به قول ضحاک) در زمین فساد نکنید، اینان میگویند: تنها ما هستیم که اصلاحات به دست ما انجام میگیرد و ما مصلحیم.
در اینکه چگونه اینان خود را اصلاحگر میدانستند دو نظر است:
۱- نفاق و دو رویی آنان که از نظر مسلمین زشت و فاسد شمرده میشد از نظر خودشان عملی پسندیده و به صلاح آنان به حساب میآمد چه منافقین با این روش میخواستند در بین هر دو دسته سالم بمانند.
۲- کارهای زشتی که مرتکب میشدند از قبیل گناه و جلوگیری مردم از ایمان و یا تحریف کتاب و امثال آن در ظاهر انکار میکرده و میگفتند: ما این کارها را نمیکنیم و ما صالح و مصلحیم و خود این کار نفاق دیگری از آنان بود و همانطور که اظهار ایمان میکردند و در واقع مؤمن نبودند، قرآن میگوید: آگاه باشید اینان که فساد و نفاق را صلاح خود میدانند یا کارهای زشت خود را انکار میکنند اینان فساد گردانند.
أَلاٰ إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ»
ولی نمیدانند.
وَ لٰکِنْ لاٰ یَشْعُرُونَ»
نمیدانند نفاقشان به صلاح آنان نیست و یا نمیدانند با این رفتار تباه خود، چه عذاب و کیفری در انتظار آنان است.
از این آیه نیز استفاده میشود که گناهکاران ممکن است خود به زشتی و فساد آن آگاه نباشند.
وَ إِذٰا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا.
وقتی به منافقان گفته میشود به محمّد صلیاللّٰه علیه و آله و آنچه بر او نازل شده ایمان بیاورید همچنان که یارانش او را تصدیق کردند و همانطور که عبداللّٰه بن سلام و دیگران از یهود به او ایمان آوردند آنان میگویند: آیا ما مانند سفیهان و کمخردان به او ایمان بیاوریم؟
أَ نُؤْمِنُ کَمٰا آمَنَ السُّفَهٰاءُ»
خداوند آنان را در این فکر تکذیب کرده و میگوید که اینان خود نادان و سفیهند زیرا مگر سفیه جز این است که چیزی را ضایع میکند در حالی که تصور میکند آن را حفظ کرده و نگاه داشته است. این منافقان نیز ایمان نیاورده و کفر میورزیدند و گمان مینمودند که ایمان دارند و هدایت شدهاند.
* تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۷۴ تا ۷۶
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ خورشیدی
۲۹ شعبان ۱۴۴۰ هجری
۵ می ۲۰۱۹ میلادی
رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی ( ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ )
• صدور تاریخیترین سند مبارزه امام خمینی(ره) برای دعوت به قیام برای خدا (۱۳۲۳ ش)
• انحلال رسمی حزب توده به دلیل خیانت به آرمان های جمهوری اسلامی (۱۳۶۲ ش)
• صدور فرمان اجرایی دولت آمریکا در تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی ایران (۱۳۷۴ ش)
• درگذشت شاعر توانا و ادیب معاصر استاد "محمدعلی مردانی" (۱۳۷۸ ش)
• رحلت محقق فرزانه و پژوهشگر نهجالبلاغه حجت الاسلام "محمد دشتی" (۱۳۸۰ ش)
• اعلام عزای عمومی در پی دریافت خبر شهادت جمعی از علما در عراق (۱۳۸۲ ش)
• روز بزرگداشت "شیخ صدوق" دانشمند شهیر شیعه
• آغاز بکار دومین کنگره حزب ایران نوین (۱۳۵۰ش)
• دکتر علی اکبر اعتماد به ریاست دانشگاه بوعلی منصوب شد. پروفسور علیرضا مهران هم رئیس مرکز تحقیقات علمی و آموزشی گردید(۱۳۵۲ش)
• یک هیئت پارلمانی از آلمان فدرال وارد ایران شد(۱۳۵۴ش)
• آیات عظام گلپایگانی، شریعتمداری و نجفی مرعشی به مناسبت چهلمین روز شهدای یزد اعلامیه دادند(۱۳۵۷ش)
• نظام السلطنه رئیس الوزراء میرزا حسن مستوفی الممالک را به جای ظفرالسلطنه به سمت وزیر جنگ معرفی کرد.(۱۲۸۷ش)
• رومه ات الارض به مدیریت حاج میرزا آقا بلوری در تهران منتشر شد(۱۲۸۷ش)
• قوای روس به قصرشیرین حمله کرد. نظام السلطنه و ملیون به سمت بغداد و کاظمین حرکت کردند (۱۲۹۵ش)
• میرزا حسین خان معین الوزرا وزیر سابق فوائد عامه وزیر مختار ایران در آمریکا شد. (۱۳۰۱ش)
• قانون نسخ القاب و درجات نظامی سابق از تصویب مجلس شورای ملی گذشت و افراد ایرانی مکلّف شدند دارای نام و نام خانوادگی باشند. (۱۳۰۴ش)
• محمدعلی فروغی از مقام ریاست وزرائی استعفا داد و هنگام ترک مقر خویش اسناد و مدارک و مهر نخست وزیری را به محمود جم معاون رئیس الوزراء داد. (۱۳۰۵ش)
• برای ساختن کاخ دادگستری پیمانی با کمپانی اشکودا تنظیم و مقرر شد ظرف سی و دو ماه کلیه عملیات ساختمانی به پایان برسد. (۱۳۱۶ ش)
• سرلشگر علی رزم آرا برای بار دوم رئیس ستاد ارتش شد. (۱۳۲۳ ش)
• دکتر حسین فاطمی مدیر رومه باختر امروز به معاونت نخست وزیر تعیین گردید. (۱۳۳۰ ش)
• بتن ریزی سد لتیان در نزدیکی تهران شروع شد.(۱۳۴۳ ش)
رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری ( ۲۹ شعبان ۱۴۴۰ )
• درگذشت "ابن مُنذر" فقیه و محدث مسلمان(۳۱۸ ق)
• تصویب متمم قانون اساسی و تاییدِ آن توسط محمدعلی شاه قاجار(۱۳۲۵ق)
• رحلت "ابن نعیم" فقیه و راوی اخبار تاریخی (۲۱۹ ق)
• ارتحال عارف وارسته "شیخ باقر بهاری همدانی" (۱۳۳۳ ق)
• ورود نیروی ارتش سرخ شوروی به بندرانزلی(۱۳۳۳ ق)
• رحلت بانو نصرت امین از ن فقیه و دانشمند (۱۴۰۳ق)
رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی ( ۵ می ۲۰۱۹ )
• تولد "آلفرد کبیر" امپراتور بریتانیا معروف به نجیبترین پادشاه انگلستان (۸۴۸م)
• تولد "کارل مارکس" فیلسوف آلمانی و بنیانگذار فلسفه ماتریالیسم تاریخی (۱۸۱۸م)
• مرگ "ناپلئون بُناپارت" امپراتور فرانسه در تبعیدگاه خود در جزیره سنت هلن (۱۸۲۱م)
• اولین مسافرت فضایی امریکا توسط "آلن بارتلت شپرد" (۱۹۶۱م)
• درگذشت "بابی ساندز" مبارز بزرگ ایرلندی (۱۹۸۱م)
* منبع: سایت راسخون
هرگز تصور نکنید کمرویی و خجالتیبودن نشانهی ادب و متانت است. کودک باید بتواند در مواقع وم از حق خود دفاع کند، جواب بدهد، مخالفت کند، مبارزه کند. اینکه کودک همیشه حرف گوش کند نشانهی سلامتیاش نیست.
اگر فرزند سالم میخواهید انتظار نداشته باشید از شما حساب ببرد و همیشه حرف گوش کند. فرزندی تربیت کنید که به خاطر عشق و اعتماد به شما با شما همکاری کند.
✅ پای صحبت خدا
سورهی مبارکهی الاسراء، آیهی ۱۲
با صدای راغب مصطفی غلوش
ترجمهی محمدمهدی فولادوند
ترجمهی گویای رضا هدایتفر
. فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ . ۱۲
. و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم نشانه شب را تیرهگون و نشانه روز را روشنىبخش گردانیدیم تا [در آن] فضلى از پروردگارتان بجویید و تا شماره سالها و حساب [عمرها و رویدادها] را بدانید . (۱۲)
©️ @joreenoush (در تلگرام و ایتا)
٢٥/٢٥. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْوَشَّاءِ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنِ السَّرِیِّ بْنِ خَالِدٍ:
عَنْ أَبِی عَبْدِاللّٰهِ عَلَیْهِالسَّلاَمُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللّٰهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: یَا عَلِیُّ، لا فَقْرَ أَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ، وَ لَا مَالَ أَعْوَدُ (۱) مِنَ الْعَقْلِ »(۲).
ترجمه:
٢٥/٢٥. حسین بن محمد، از مُعلّى بن محمد، از وشّاء، از حمّاد بن عثمان، از سَرى بن خالد، از امام جعفر صادق علیهالسلام روایت کرده است که آن جناب فرمود که: رسول خدا صلىالله علیه و آله به على بن ابى طالب علیهالسلام فرمود که:یا على، هیچ درویشیى، سختتر از جهل و هیچ مالى، پر نفعتر از عقل نیست».
پینوشتها:
(١). أعود»: أعظم عائدة، و هی المنفعة. یقال: هذا الشیء أعود علیک من کذا، أی أنفع. انظر: الصحاح، ج ٢، ص ٥١٤ (عود).
(٢). المحاسن، ص ١٦، کتاب القرائن، ضمن ح ٤٧، بسنده عن السریّ بن خالد. الکافی، کتاب الروضة، ضمن ح ١٤٨١٩، بسند آخر؛ و فی الفقیه، ج ٤، ص ٣٧١، ح ٥٧٦٢؛ و التوحید، ص ٣٧٥، ضمن ح ٢٠، بسند آخر؛ الأمالی للطوسی، ص ١٤٦، المجلس ٥، ضمن ح ٥٣، بسند آخر، فی وصایا علیّ بن أبی طالب إلى الحسن علیهماالسلام. الاختصاص، ص ٢٤٦، مرسلاً عن الصادق علیهالسلام؛ تحف العقول، ص ٦ و ١٠، عن النبیّ صلى الله علیه و آله و ص ٩٢، عن أمیر المؤمنین علیهالسلام؛ و فی نهج البلاغه، ص ٤٨٨، الحکمة ١١٣ نحوه الوافی، ج ١، ص ١٧١، ح ٢٨؛ الوسائل، ج ١٥، ص ٢٠٧، ح ٢٠٢٩٤.
[سوره البقرة (۲): آیات ۸ تا ۱۰]
اشاره
وَ مِنَ اَلنّٰاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنّٰا بِاللّٰهِ وَ بِالْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ مٰا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ (۸) یُخٰادِعُونَ اَللّٰهَ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مٰا یَخْدَعُونَ إِلاّٰ أَنْفُسَهُمْ وَ مٰا یَشْعُرُونَ (۹) فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزٰادَهُمُ اَللّٰهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ بِمٰا کٰانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
[ترجمه]
بعضی مردم گویند به خدا و دنیای دیگر ایمان آوردهایم با آنکه بهرهای از ایمان ندارند.
خدا و مؤمنان را فریب میدهند ولی جز خودشان را فریب نمیدهند و این را خوب نمیفهمند.
در دلهایشان بیماری است، پس خداوند بیماریشان را افزوده و برای دروغگفتنشان عذابی دردناک دارند.
شرح لغات
ناس»: با بشر و انس مترادفند و اصل آن اناس از انس بوده است که در اثر زیادی استعمال همزهی آن حذف شده است. بعضی گفتهاند اصل آن نُوس» به معنای حرکت است و مصغّر آن: نویس میشود و بعضی آن را از انس به معنای ظهور گرفتهاند. کلمهی ناس جمع و مفردش انسان میباشد.
یوم آخر»: روز واپسین که دیگر پس از آن روزی نیست.
یخادعون»: از خدعه، به معنای اظهار خلاف آنچه در باطن و ضمیر هست.
انفسهم»: نفس به [سه] معنی گفته میشود: ۱- روح ۲- خود (برای تأکید) ۳- ذات، که اصل همین کلمه است.
و ما یشعرون»: و نمیدانند، اصل شعر احساس چیزی است و کلمهی شاعر از همین ماده مشتق است چه، شاعر به آنچه میگوید از نظر ماده و هیئت و وزن، علم دارد و چون شعور، آن نوع علمی است که همراه تخیّل و احساس باشد لذا این کلمه به خدا گفته نمیشود.
ألیم»: به معنای مولم دردناک.
شأن نزول
این آیات دربارهی منافقین نازل شد و آنان عبداللّٰه بن ابی سلول و جدّ بن قیس و معتب بن قشیر و یارانشان و گروهی از یهود بودند.
تفسیر
پارهای از مردم میگویند -به خدا- و به آنچه بر رسول اکرم نازل شده دربارهی قیامت و جز آن، ایمان آوردیم ولی مقصود آنان از این اظهار ایمان این است که بر اسرار مسلمانان واقف شده، برای کفار نقل کنند و نیز برای این است که خود را به پیامبر نزدیک نمایند همچنان که مؤمنان نزدیک بودند، ولی اینان در واقع ایمان نیاوردهاند.
(مٰا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ) و آنچه به زبان میآورند غیر از آن است که در دل دارند.
یُخٰادِعُونَ اللّٰهَ با توجه به اینکه خدا به همه چیز، چه آشکار و چه نهان، عالم و آگاه است و نمیتوان او را فریب داد در معنای این آیه که میخواهند خدا را گول بزنند» چند وجه بیان شده است از این قرار:
۱- اگر چه اینان نمیتوانند خدا را گول بزنند ولی کار و عمل ایشان طوری است که اگر کسی باطن و واقع را نداند گول میخورد یعنی کار کسانی که گول میزنند انجام میدهند. مثلاً دربارهی کسی که عملش را با ریا آمیخته میگویند: چقدر نادان است، میخواهد خدا را گول بزند در حالی که خدا از خود او به عملش آگاهتر است.
۲- اینان رسول خدا را گول میزنند و در این صورت تقدیر آیه چنین است: یخادعون رسول اللّٰه» و همانطور که اطاعت پیامبر، اطاعت خدا و نافرمانی او نافرمانی خدا است پس گولزدن رسول نیز به منزلهی گولزدن خدا میباشد.
وَ الَّذِینَ آمَنُوا - اینان مؤمنین را گول میزنند وقتی آنان را میبینند میگویند: ایمان آوردیم تا در مجالس آنان شرکت و اسرارشان را برای دشمنان نقل کنند. اگر چه صورت عمل خدعه و فریب مسلمین است ولی در واقع خود را گول میزنند.
وَ مٰا یَخْدَعُونَ إِلاّٰ أَنْفُسَهُمْ - زیرا وقتی از ایمان واقعی دور شدند و بر جادهی هوی و هوس و خواستههای نفس رفتند طبعاً به عذاب و بدبختی سقوط خواهند کرد ولی آنها از عاقبت عمل خدعهآمیز خود بیاطلاعند.
وَ مٰا یَشْعُرُونَ - از این آیه میتوان این مطلب را نیز استفاده کرد که گمراهان ممکن است خود را هدایتشده و رستگار بدانند و چنین نیست که هر گمراهی به انحراف و گناه خود عارف و عالم باشد.
فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ - در دلهایشان بیماری است (روحشان بیمار است). مقصود از این مرض، بیماری شک و تردید است زیرا همانطور که مرض و بیماری، بدن را از حدّ اعتدال و صحت بیرون میآورد شک و تردید هم که خود آفت قلب است، آن را از حال صحت و اعتدال خارج میسازند.
بعضی گفتهاند اصل مرض فتور» و سستی است و بیماری تن سستی اعضاء است و بیماری قلب (روح) سستی آن است از خدا.
فَزٰادَهُمُ اللّٰهُ مَرَضاً - خدا بیماری آنان را افزود. در تفسیر این آیه چند قول است:
۱- هر آیه و بیان و دلیلی که از طرف خدا آورده میشود شک و تردید اینان زیادتر میشود پس نسبتدادن زیادی مرض شک اینان به خدا از این نظر است؛ همانطور که در قصهی حضرت نوح دارد: فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعٰائِی إِلاّٰ فِرٰاراً»(۱) (خدایا خواندن من اینان را نتیجهای جز فرار و گریزشان ندارد).
و نیز آیهی کریمهی: وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزٰادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ»(۲) (کسانی که در قلبشان مرضی است آیات ما پلیدی آنان را بیشتر نمود) به همین معنا تفسیر شده است که آیات الهی چون شک اینان را زیادتر میکند پس در نتیجه بر پلیدی آنان میافزاید.
۲- ابوعلی جبائی میگوید: از پیشرفت اسلام در دلهایشان غم و حزنی است، چون نزول رسول اکرم در مدینه و ظهور و قدرت مسلمین سبب نگرانی و غم و اندوه آنان شد پس خداوند با بیشتر قدرت دادن و کمک کردن رسول خدا و مسلمین بر غم و اندوه آنان افزود.
۳- سدّی میگوید: تقدیر آیه چنین است: فزادتهم عداوة اللّٰه مرضا» یعنی دشمنی با خدا بیماری آنان را افزود و کلمهی عداوت» (دشمنی) در آیه حذف شده است مثل آیهی کریمهی فَوَیْلٌ لِلْقٰاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللّٰهِ» (وای بر سختدلان از ذکر خدا) یعنی دشمنی با خدا بیماری آنان را افزود. و کلمهی عداوت» (دشمنی) در آیه حذف شده است مثل آیهی کریمهی فَوَیْلٌ لِلْقٰاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللّٰهِ» (وای بر سختدلان از ذکر خدا) یعنی از ترک ذکر خدا.
۴- آیاتی که پرده از روی زشتکاری و اعمال قبیح آنان بر میدارد سبب غم و اندوه ایشان میگردد؛ پس معنای آیه این است که در دلهای ایشان غمی است از نزول این نوع آیات و خدا با بیشتر رسوا کردن آنان بر غم و اندوهشان میافزاید.
۵- ابومسلم اصفهانی میگوید: کلمات فَزٰادَهُمُ اللّٰهُ مَرَضاً» نفرین است یعنی خدا بیماری آنان را بیفزاید نظیر آیهی کریمهی: ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللّٰهُ قُلُوبَهُمْ» (سپس باز گشتند که خدا دلهای آنان را باز گرداند) و خدا توفیق هدایت را از آنان بگیرد.
وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ بِمٰا کٰانُوا یَکْذِبُونَ - منافقان چون خدا و رسول را تکذیب کردند یعنی واقعاً نپذیرفتند و یا چون در اظهار ایمانشان دروغ گفتند، پس برای ایشان عذابی دردناک است.
پینوشتها:
(۱) آیه ۶ از سوره نوح
(۲) آیه ۱۲۵ سوره توبه
* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۷۱ تا ۷۴
درباره این سایت